در مفردات گفته: ((بيت )) به معنى ماوراى آدمى در شب است ، چون وقتى مى گويند فلانى در فلانجا بيتوته كرد
معنايش اينست كه يك شب در آنجا اقامت كرد، همچنانكه در باره روز مى گويند ((ظل بالنهار))آنگاه گاهى به مسكن هم بيت مى گويند و جمع آن ، هم ((ابيات)) آمده و هم ((بيوت ))،
ليكن بيوت بيشتر در خانه ها و ابيات بيشتر در شعر استعمال مى شود. و نيز (راغب ) گفته كلمه بيت ، هم به
خانه هاى سنگى اطلاق مى شود، هم گلى ، هم پشمى ، و هم كركى ، اين بود مقدار حاجت ما
از گفتار او.
و كلمه سكن به معناى هر چيزى است كه انسان به وسيله آن سكونت
يابد، و كلمه ((ظعن )) به معناى كوچ كردن و بر خلاف اقامت است و كلمه((صوف )) پشم گوسفند را مى گويند، و كلمه ((وبر)) پشم شتر را، همچنانكه موى انسان را ((شعر)) و نيز پشم بز را هم شعر مى گويند، و ((اثاث )) به معناى متاع بسيار خانه است زيرا به يك قطعه از متاع خانه اثاث گفته
نمى شود، در مجمع البيان مى گويد اثاث جمعى است كه واحد ندارد همچنانكه متاع نيز
چنين است و متاع از اثاث عمومى تر است زيرا مطلق حوائج زندگى را هر چند مربوط به
خانه نباشد متاع مى گويند.
و اينكه فرمود: ((و الله جعل لكم من بيوتكم سكنا)) معنايش اين است كه خدا بعضى از بيوت شما را براى شما مايه سكونت قرار داد كه
در آن ساكن شويد زيرا بعضى از بيوت قابل سكونت نيست مانند انبار هيزم ،((و جعل لكم من جلود الانعام بيوتا...)) يعنى از بعضى پوستها كه همان پوست دباغى شده است
براى شما خانه هايى قرار داد - كه مقصود از آن قبه و خيمه است