اي
غائب از نظر،اي حجت ثاني عشر،اي شب ديجور را ستاره سحر، از منتظران رنجورت دريغ
مفرما يك نظر.
اي خورشيد پرده
نشين ،اي كهف حصين،اي دُرّ ثمين، گوشه چشمي بنما به اين دلهاي غمين.
اي ابر فيض
بار،اي روح نوبهار،اي زخوان كرمت ماسوا ريزه خوار،ز عاشقان كويت «يك نگاه»دريغ
مدار.
اي فرزند
عسكري،اي سليل محمدي،اي غريو حيدري،بر منتظران دلسوخته ات زكرم نما نظري.
اي پور پيشواي
خيبر شكن،اي سليل حيدر مرحب فكن،برخيز و برقع
ز رخسار بر فكن.
تو بيا تا ز پرتو
رويت شب تاريك سحر گردد،ورنه اي مهر تابان ،بي تو هرلحظه تيره تر گردد.
من در اين غار
،خسته و دلتنگ،انتظار تو را ستاره كنم، در شب تار وحشت زا لحظه هاي تو را شماره
كنم.
اينك يك هزار و
يك صد و شصت و چهار سال تمام است كه «خورشيد عدالت»در پشت ابرهاي تيره و تار
«غيبت»نهان شده تاروزي پس از سپري شدن دوران غيبت ظهور كرده،فروغ تابناك عدالت را
بر هر كوي و برزن بتاباند و برجنايتها و خيانتهاي انسانها خاتمه دهد.
نويد ظهور آن
مصلح بزرگ،توسط پيامبران سترگ،در طول قرون و اعصار براي جهانيان بازگو شده و نغمه
پيروزي حق بر باطل به دست
آن يكتا بازمانده از حجج الهي،گوش جهانيان را نوازش داده
است.
دهها آيه قرآن،بر
اساس صدها حديث صادره از معصومان به ظهور موفور السّرور آن خورشيد فروزان اِشعار
دارد