حق، عبارت از سلطه و اختياري است كه فرد در
برابر ديگر يا اشيا دارد. به بيان ديگر، حق، امري اعتباري است كه به سبب
آن، فرد شايستگي بهرهبرداري از چيزي را مييابد و ديگران به رعايت آن موظف
هستند؛ مثل حق پدر و مادر در برابر فرزندان يا حق زوجين در برابر يكديگر.
استاد مطهري حق را سزاواري فرد به يك شيء ميداند و آن را نيز بر دو نوع
تكويني و تشريعي تقسيم ميكند:
حق يعني ثابت و سزاوار، و ما دو نوع ثبوت و سزاواري داريم: يك ثبوت و
سزاواري تكويني كه عبارت است از رابطهاي واقعي بين شخص و شيء، و عقل آن
را در مييابد، و يك ثبوت و سزاواري تشريعي كه بر وقق آن وضع و جعل ميشود.
در واقع مقصود از حق، امتياز بالقوهاي است كه براي فرد در نظر گرفته ميشود
و وي كه بر اساس آن، صلاحيت استفاده از امور خاصي را مييابد. به بيان
ديگر، حق نشاندهندة اولويتي است كه فرد بر ديگران دارد. با اين بيان، حق
نوعي نصيب و امتياز براي صاحب حق است كه به سبب آن، يك سلسله بهرهمنديها
را مييابد يا برخي ممنوعيتها از او برداشته ميشود.
در بحث از مسألة حق، استاد مطهري اين پرسش را مطرح ميكند كه «آيا حق و
مالكيت از عوارض انسان به ماهو انسان است يا از عوارض انسان به ماهو
مدني».