شك ، گمان و يقين ؛ از جمله مسائل مربوط به حوزه معرفتند كه بشر پيوسته در زندگي با آن روبه روست .
- شكل حاصل اشتراك ميان معلومات و مجهولات است .
- گمان به قول مولانا همچون شيشه زرد و كبودي است كه انسان از پشت آن به حقايق و مسائل پيرامون خويش مي نگرد .
پيش چشمت داشتي شيشه ي كبود
زان سبب عالم كبودت مي نمود 1329/1
بشكن آن شيشه كبود و زرد را
تا شناسي گرد را و مرد را 3959/1
- و يقين بوستان آرامش و همنشيني با حقيقت است .
- انسان به لحاظ دو بعدي بودن وجودش – جسم و روح – گاهي در مسائل مادي و دنيوي دچار شك مي شود كه بايد به كمك ابزار « حس و عقل » آن را به يقين مبدل ساخت .
و گاهي نيز درامور معنوي و ماوراء طبيعي به شك و ترديدهايي مبتلا ميشود كه براي رفع آن ياري جستن از حواس و نيروي عقلاني نه تنها شكلي را حل نمي كند بلكه او را دچار سر گشتگي مي كند . اينجاست كه دو راه بيشتر در پيش رو ندارد :
1- پاك ساختن چهره دل از غبار حس نفساني تا مغيبات غيبي در آن ، صورت خويش را بنمايند و حقيقت حق جلوه گر شود ، زيرا تا انسان در قيد خود باقي است خير و شر خود را هم درست تشخيص نمي دهد بلكه آنچه را كه خير اوست شر مي پندارد و آنچه را براي او مايه ي شر است خير گمان مي برد و بدين اشتباه به بيراهه مي آورد [1].
2- خود را به كسي كه اين راه را طي نموده است و گردنه هاي آن را پشت سر گذاشته بسپارد .
ذكر كلياتي كه در اين مجموعه به آنها پرداخته شده !