اطلاعات ما راجع به ساختمان و عمل ليزوزومها و ميكروباديها نسبت به بقيه ارگانل هاي سلولي بسيار جديد و در سنوات اخير كسب شده است .اگر چه اجسام كوچك گوناگون موجود در سلولهاي گياهي جانوري به اسامي متفاوتي از قبيل ميكروبادي و سيتوزوم ناميده مي شدند و لي تنوع ساختمان و عمل آنها تا دهه 1950 شناسايي نشده بود. كشف ليزوزوم و ميكروبايدها در خلال دهه 50 را مي توان در رابطه با تكامل روشهاي ميكروسكوپ الكتروني و جزء جزء كردن و تفكيك عناصر سلولي دانست . در عصر حاضر لزوزومها به عنوان يك ارگانل مستقل شناسايي شده در صورتي كه پراكسيزومها و گلي اكسيزومها Peroxisome and glayoxysome)) و ارگانل هاي وزيكولار ديگري مربوط به آنها مي شوند . جميعاً ميكروبادي ناميده ميشوند .
وجود ليزوزوم اولين بار در اوايل دهه پنجاه توسط ديدوChristian de Duve و همكارانش پس از يك سري آزمايشات مفصل به اثبات رسيد . اين آزمايشات براي مشخص نمودن محلهاي درون سلولي دو آنزيم به نامهاي گلوكز -6- فسفاتاز و اسيد فسفاتاز طراحي شده بود . هموژنات بافت كبد را توسط سانتريفوژ تمايزي به جزءهاي هستهاي ، ميتوكندريايي ، ميكروزومي و سيتوپلاسمي تفكيك نمودند و هر كدام از اين قسمت ها را براي مشخص نمودن محتويات آنزيمي آن مورد آزمايش قرار دارند . در مورد گلوكز -6- فسفاتاز آزمايشات به وضوح مشخص نمود كه اين آنزيم به ذراتي كه با جزء ميكروزومي رسوب مي نمايند باند شده است ، ولي در مورد اسيد فسفاتازها در ابتدا استنباط مشخصي را مقدور نمي ساخت به خاطر اينكه