1598 ) بامدادان آمدند آن مادران خفته اُستا همچو بيمار گران
نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حاليكه در حاليكه اُستا همچون بيمارگران خفته بود.
معني : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند يك بيمار وخيم الحال خوابيده بود.
بامدادان : صبح اول وقت / گران :وخيم الحال / بيمار گران : بيمار وخيم الحال
1599) هم عرق كرده ز بسياري لحاف سريسته،دو كشيده در سجاف
نثر : غم از بسياري لحاف عرق كرده است و هم سرخود را بسته و دو را در سجاف كشيده است.
معني: از بس لحاف روي او انداخته بودند عرق كرده بود و سرش را نيز بسته بود و صورتش را زير لحاف پنهان كرده بود.
زبسياري: از زيادي / سربستن: كناه از بيمار بودن/ سجاف : فاصله بين دو پرده ، باريكه اي كه در حاشيه جامه مي دوزند.
1600) آه آهي مي كند آهسته او جملگان گفتند هم لا حول گو
نثر: او آهسته آه آهي مي كند و جملگان نيز لا حول گو گفتند.
معني :استاد آهسته آهسته زير لحاف آه آهي مي كرد و همه حضار نيز از تعجب لاحول و لاقوه الا باالله مي گفتند.