در اين پژوهش محقق به دنبال پاسخگويي به اين سئوال اساسي بوده است كه آيا براي ايجاد تحول در مديريت بخش كشاورزي مي توانيم، به جاي تأكيد بر مداخله و دست كاري در مؤلفه هاي درون سازماني، بر عوامل برون سازماني تأكيد نموده و از طريق سازماندهي و توانمند سازي مخاطبان، مشتريان و خدمت گيرندگان بخش كشاورزي، در قالب تشكل ها و سازمانهاي غيردولتي و مردمي، اصلاح و تحول در مديريت بخش را بصورت مستمر و سازمان يافته پيگيري كرد؟
يافته هاي اين پژوهش حاكي از جواب مثبت به سوال فوق الذكر بوده و در نهايت اثبات شده است. كه به هر ميزان كه بهره برداران بخش كشاورزي سازمان يافته و متشكل شوند بر ميزان پاسخگويي، شفافيت، كارائي و اثربخشي و نهايتاً بهره وري بخش به عنوان پيامدهاي تحول افزوده مي شود.
مقدمه
جامعه بشري با گذر از قرن بيستم و ورود به هزاره سوم ميلادي، بخش مهمي از تاريخ دگرگونيهاي خود را پشت سر گذاشت. از جمله ويژگيهاي نيمه دوم قرن بيستم پديده بين المللي شدن امور و توسعه همكاريهاي بين المللي بين دولت ها و ملت ها بوده است كه در نتيجه تعداد سازمانها و تشكلهاي مردمي و غيردولتي به شدت رو به افزايش گذاشت. در راستاي اين روند تشكلهاي مردمي و غيردولتي توانسته اند به عنوان بخش سوم جامعه مدني مدافع حقوق شهروندي بوده و مطالبات مردمي را در سطح جامعه و بخصوص در برابر دولتها نمايندگي كنند.