در مسير زندگي انسان بعضي اوقات شرايطي پيش مي آيد مجبور مي شود بين « آنچه كه بود و آنچه كه از اين به بعد خواهد بود» يكي را انتخاب كند و گاهي اين شرايط پديد آمده طوري است كه انسان ناگزير است كه حتماً دست به انتخاب بزند كه ميزان صحت اين انتخابها و انطباق آن با حقيقت مي تواند عامل تعيين كننده اي براي رسيدن به كمال و سعادت انساني باشد. از طرفي درستي هر انتخابي نيز تابعي از ميزان شناختي است كه انسان از اطراف خودش و شرايط قديم و جديد دارد. مسئله جهاني شدن نيز اصطلاحي است كه خبر از پايدار شدن شرايط جديدي در عرضه روابط بين المللي مي دهد كه كشورها و بازيگران اين عرصه ناگزير به اتخاذ سياستي خواهند بود كه در بردارنده منافع آنها باشد از طرفي از ضرورتهاي توسعه هر كشوري شناخت دگرگونيهاي جهاني و شكل دادن اين دگرگونيها بر اساس خواست و منافع ملي است. نكته مهمي كه بايد به آن توجه شود اين است كه جهاني شدن واقعيت دارد و يافته ذهن بعضي نويسندگان و نظريه پردازان نيست.
جهاني شدن فرايندي است كه قابليت تبديل به فرصتي براي منافع ملي ما و تهديدي بر ضد منافع را خواهد داشت و اينكه كدام روي سكه روي دهد بستگي مستقيم به نحوه مواجهه ما با آن دارد.