چکیده
در سال تحصیلی اخیر كه بطور تمام وقت در روستا مشغول خدمت شدم ، شاهد مسأله ي بي انضباطي بچه ها و مشكلات مدرسه که باعث آزار برخي همکاران مي شد، بودم. تقريباً هفته اي سه بار و هر هفته يكي از همكاران مي ناليد در حالي كه از شدت عصبانيت گر گرفته بود از كلاسش وارد دفتر مي شد و معمولاً هم از دانش آموزان كلاس نهم مي ناليدند و آن ها را دانش آموزاني نفهم و بي انضباط مي خوانند كه به همه چيز توّجه دارند مگر درس و تكاليفشان و اينك آن ها هيچ احساس مسئوليتي در قبال وظايف تحصيلي و مدرسه خود ندارند و تنها براي گذراندن وقت به مدرسه مي آيند و هيچ ارزشي براي زحمات معلم هايشان قائل نيستند. خوشبختانه با راه کارهایی که در این پژوهش هم به آنها پرداخته شده ، توانستم تا حد زیادی این رفتارها را کنترل کنم و مانع تکرار مجدد آنها توسط دانش آموزان گردم.
مقدمه توصيف مسئله و وضعيت موجود
اينجانب ………. دارای مدرك تحصيلي ……….. در سال ……. به استخدام رسمي آموزش و پرورش در آمدم و سال هاي نخستین خدمتم را در روستاهاي دور و نزديك و همراه با دانش آموزاني گذراندم كه اغلب داراي شخصيت هاي پر تحرك و در عين حال سر شار از فهم و نجابتي شايسته يك دختر ايراني بودند شايد نحوه زندگي آن ها سبب شده بود بزرگتر از سن شان رفتار كنند. آن ها بچه هايي آرام و منضبط بودند و مشكلي برايم ايجاد نمي كردند فقط به فكر درسشان بودن چون در خانه هايشان وظايف زيادي را بايد انجام مي دادند. پس در منزل فرصت كمتر مي داشتند و سعي مي كردند از همه لحظات كلاس براي برطرف كردن مشكلات درسي شان استفاده كنند . امادر سال تحصیلی اخیر كه بطور تمام وقت در روستا مشغول خدمت شدم ، شاهد مسأله ي بي انضباطي بچه ها و مشكلات مدرسه که باعث آزار برخي همکاران مي شد، بودم. من در مدرسه شهید احمد نظری قره بلاغ ، مشغول به كار شده ام و نسبت به ديگر مدارس كه درس داشته ام كلاس هايي پر جمعيت دارد. اکثر دانش آموزان دارای وضعیت اقتصادی وفرهنگی متوسطی واغلب آنها در خانوادهای با باورهای دینی قوی رشد کرده اند.وطبق پرسشنامه ای که از والدین داشته ایم .بیشتر با مشکلات اقتصادی وخانوادگی دست وپنجه نرم می کردنددر عین حال تعدادی از والدین به لحاظ اجتماعی از رتبه خوبی برخوردار بودند. البته من در مدارس پرجمعيت ديگري هم تدريس داشته ام كه مي توان گفت در آن مدارس هم اين مشكل احساس مي شد البته خود من از جهت برقراري ارتباط با بچه ها راحت هستم و مشكل چنداني نداشتم اما از تنش هايي كه بين بچه ها و ساير معلمان ، مدير و معاون و … ايجاد مي شد بسيار رنج مي بردم تقريباً هفته اي سه بار و هر هفته يكي از همكاران مي ناليد در حالي كه از شدت عصبانيت گر گرفته بود از كلاسش وارد دفتر مي شد و معمولاً هم از دانش آموزان كلاس دوم مي ناليدند و آن ها را دانش آموزاني نفهم و بي انضباط مي خوانند كه به همه چيز توّجه دارند مگر درس و تكاليفشان و اينك آن ها هيچ احساس مسئوليتي در قبال وظايف تحصيلي و مدرسه خود ندارند و تنها براي گذراندن وقت به مدرسه مي آيند و هيچ ارزشي براي زحمات معلم هايشان قائل نيستند. من به آنها حق مي دادم حضور چند دانش آموز اخلال گر باعث شده بود ديگران را تحت تاثیر قرار داده با خود همراه سازند و بجه ها اين كلاس مرا هم با وجود اينكه علاقه بسيار زيادي به بچه ها دارم و دوست دارم هميشه آن ها را شاد ببينم تا سرو صدا و حرف زشت زدن به يكديگر ، تحريك كردند و نزديك بود قانون مخصوص خودم را فراموش كنم اختيار و نفوذ اخلاقيم را رها كرده و وارد گود رقابت با آنها شدم اما به سرعت خودم را كنترل كردم و اجازه ندادم خشم و غصب بر من چيره شود و من هم به كسي توهين كنم و يا اينكه بخواهم كسي را تنبيه کنم وقتي محيط هاي آموزش مختلف را مقايسه مي كردم مثل روز برايم روشن بودكه تفاوت رفتار و آرامش و انضباط و متقابلاَ ارزشي كه دانش آموزان براي خود قائل بودند مستقيماً در نحوه آموزش و يادگيري آنها مؤثر بود و امر آموزش و تسهیل مي كرد و مهم تر اينكه در كلاس هاي منظم از زمانيكه با يكديگر مي گذرانديم لذّت مي بردیم امّا امسال بايد هميشه در يك حالت كاملاً هوشیار مي بودم تا اينكه مشكلي پيش نيايد كه مانع آموزش شود. خيلي خسته مي شدم و جالب اينكه بچه ها هميشه نا آگاهانه سعي داشتند بلكه فرصتي پيدا كنند تا مساله اي ايجاد كرده و وقت كلاس را تلف كنند و من هميشه سعي مي كردم حسن روابط را با آن ها حفظ كنم و آن ها را زیر نظر بگیرم . نمی گذاشتم موفق شوند و من گواه و مهر تائيدي بر محكوميت هايي باشم كه به رفتار منفي بزرگترها نسبت مي دهند به هر حال به سختي فشار بي انضباطي و به قول برخي همكاران بي ادبي و بي فرهنگي بچه ها را تحمل می كردم و بر خلاف خلقياتي كه داشتم و با بچه ها به شوخي طبعي و لطافت بر خورد مي كردم حالا بايد خيلي با احتياط رفتار كنم و سنگيني گذشت زمان را احساس مي كردم كه بسيار برايم ملال آور بود و مي ترسيدم اين حالت به بچه ها منتقل شود اين مسأله بسيار فكرم را مشغول كرده و بود و تصميم گرفتم با ديگر همكاران در اين باره صحبت كنم با تعجب ديدم بيشتر آن ها اظهار مي كنند دانش آموزان اين كلاس را رها كنيد اين ها به هيچ وجه قابل كنترل نيستند بايد برويم كلاس درسمان را بدهيم و خارج شويم به آن ها رو ندهيد و خارج از حيطه درسي با آن ها صحبت نكنيد كه كارتان پس معركه است آن ها معتقد بودند بايد از روشي خشك استفاده كرد كه بچه ها به خود اجازه ندهند كلاس را شلوغ كنند و يا اينكه از همان تدابيري استفاده كند كه سعي دارند آن را ريشه كن كنند مثلاً براي اينكه سرو صداي بچه ها را آرام كنيم خودمان صدايمان را بلند كنيم و يا وقتي مي خواهيم دعوايي را خاتمه دهيم از زور استفاده كنيم در مقابل بي ادبي دانش آموز بي ادب باشيم . اگر بد دهن است بد و بي راه بگوييم و قبل از همه اينها اينقدر خشن و خشك رفتار كنيم و مقررات سخت وضع كنيم كه جرأت حرف زدن نداشته باشند . اما آن ها به اين توّجه نداشتند كه با اين روش هاي انعطاف ناپذير آرامش را هم از خود و هم از بچه ها مي گيرند و آن ها را به حضور در كلاس و مدرسه بي علاقه مي كنند و در تمام زمان بايد سنگيني نگاه تنفر آميز بچه ها را تحمل كنند و بدون هيچ لذّتي از اين ارتباط مقدس كلاس را به پايان برسانند. به امید خداوند متعال برای بهبود نظم دانش آموزانم سعی شده با استفاده از درس طراحی مسائل یادگیری و اقدام پژوهی به پرسش های زیر پاسخی داده شود: ۱) چگونه می توانم با افزایش روحیه نظم در دانش آموزان اتلاف وقت در کلاس را کاهش دهم؟ ۲)چگونه می توانم با ایجادانگیزه در دانش آموزان انضباط را در حین تدریس افزایش دهم؟ ۳)چگونه می توانم با تغییر چیدمان کلاس و استفاده از روش های فعال انضباط را در حین تدریس افزایش دهم ؟ با توجه به آنچه گفته شد بر آن شدم با مشاهده مصاحبه پرسشنامه ومطالعه کتابها مقالات وسایت های مختلف دلایل بی انظباطی دانش آموزان پایه نهم را پیدا کنم وبرای بهبود آن اقدام نمایم.