چکیده
«بی اختیاری ادرار» به دفعمکرر ادرار در لباس گفتهمیشــود که معمولا به این صــورت است که کودک قادر به اینکنترل نخواهد بود. عدم کنترل ادرار یک علامت روان تنی شایع است که هم به تنهایی و هم همراه با سایر اختلالات کودکان تظاهر مییابد و زمانی این اختلال مطرح میباشد که کودکی که حداقل سن او ۵ سال میباشد، هنوز کنترل ادرار خود را به طور کامل بدست نیاورده است و در لباس خودش ادرار میکند که این عدم کنترل ممکن است فقط در شب (تنوع شبانه)، فقط در روز (نوع روزانه) یا در هر دو زمان (نوع مختلط) باشد، ممکن است این رفتار کودک عمدی یا غیرعمد باشد. از بین این کودکان کسانی هستند که در مرحلهای از سن خود حداقل به مدت ۶ ماه تا یکسال کنترل ادرار خود را بدست آوردهاند و پس از آن مجدد دچار مشکل شدهاند (نوع ثانویه) ولی کودکانی نیز هستند که هیچگاه کنترل ادرار خود را بدست نیاوردهاند. این اختلال در پسران شیوع بیشتری نسبت به دختران دارد. توانایی کنترل ادرار جزء رشد حرکتی – روانی کودک محسوب می گردد.اما در صورتی که کودکی به این اختلال مواجه است،نباید او را مورد سرزنش قرار داده یا حتی به تنبیه متوسل شد. زیرا تنها خواست و اراده کودک نیست که او را قادر به کنترل ادرار می نماید، بلکه فاکتورهای پیچیده دیگری نظیر عوامل ارثی، محیطی که کودک در آن زندگی می نماید، وضعیت سلامت عمومی و سیر رشد او در این امر مؤثر می باشند. در پیش گرفتن رفتاری محبت آمیز به همراه درک کودک، می تواند در به دست آوردن مهارت کافی جهت کنترل مثانه به او کمک نمایدو بالعکس، رفتار خشونت آمیز به همراه سرزنش و تحقیر، نه تنها مؤثر نیست، بلکه از نظر روانی تأثیری منفی داشته و نوعی احساس طرد شدگی را در کودک بر می انگیزد. علاوه بر این، طفل به هنگام رفع حاجت دچار اضطراب و تشویش شده و نوعی احساس نارضایتی می نماید. در حالی که به این نیاز طبیعی بایستی با عکس العملی طبیعی پاسخ داده شود.این مسئله در میان کودکان استثنایی بیشتر به چشم می خورد و آنها به شدت بیشتری با این مسئله مواجه هستند. در میان دانش آموزان کلاس من هم کودکی به نام نیما وجود داشت که بیشرین دلیلی که عدم کنترل ادرار را در وی بوجود آورده بود اضطراب و جدایی از مادر بود . بنده تصمیم گرفتم این اختلال را از او از بین برده و یا حد اقل به وضع مطلوب برسانم.
توصیف وضع موجود:
اینجانب … دارای ..… سال سابقه تدریس در آموزش و پرورش می باشم .و هم اکنون در آموزشگاه .. .. به عنوان … مشغول فعالیت هستم. در کلاس من … نفر دانش آموز وجود دارد که از آن میان .. نفر اوتیسم .. نفر فلج مغزی و یک نفر عقب مانده و بیش فعال می باشند. دانش آموز مورد نظر بنده نیما بود که بیماری اوتیسم داشت او وقتی می خواست با من و یا همکارانم صحبت کند، هول و دستپاچه و دچار اضطراب و استرس می گردد طوری که دچار لکنت زبان و (مِن و مِن کردن) می شد و دستانش شروع به لرزیدن می کرد و نمی توانست به خوبی صحبت کند و کنترل ادرارش را از دست می داد. این وضعیت موجب نگرانی و ناراحتی من شده است. با خود فکر کردم که چرا نیما این حالت را دارد و مشکل او چیست، در صورتی که معلم سخت گیری نیستم و نمی توانم بگویم که بچه ها از من می ترسند.مادر نیما هر روز مجبور بود به مدرسه بیاید به دلیل اینکه نیما هر نیم ساعت یکبار کنترلش را از دست می داد . او می بایست نیما را مرتب تمیز می کرد و لباس های وی را عوض می نمود . ولی زمانی که نیما حضور مادرش را در کنارش احساس می کرد این اختلال در او کمتر نمود داشت. این موضوع مرا براین داشت که بتوانم مسئله نیما را به شکل مطلوب حل نمایم.