چکیده :
بسياري از كودكان هنگام جدا شدن از والدين ناراحت مي شوند، به خصوص در خانواده هايي كه مراقبت هاي غيرمنطقي از كودك صورت مي گيرد. اما برخي از كودكان اضطراب بسيار شديدي را موقع جدا شدن از مادرشان نشان مي دهند. در موارد بسيار شديد كودك حتي در اتاق مادر را تعقيب مي كند، اين مشكل موقعي در كودك در مدرسه مي رود، آشكار مي شود.
حدود 3 و نيم درصد كودكان به اين ناراحتي مبتلا مي شوند و در دخترها و طبقه مرفه بيشتر است. به اين رفتارها اضطراب جدايي مي گويند . اگر والدین کودک را در محیط مدرسه رها کنند اضطراب کودک بیشتر میشود پس باید با ملایمت، ملاطفت و نرمی با کودک ارتباط برقرارکرد و با حرف زدن با کودک به کاهش اضطرابش کمک کرد.
اضطراب در برخی کودکان در آغاز سال تحصیلی طبیعی است به خصوص برای کودکانی که وارد دوره پیشدبستانی یا کلاس اول میشوند.این دسته از کودکان چون از محیط خانه وارد محیط دیگری میشوند. با افراد جدید مواجهه میشوند و محیط جدیدی را تجربه میکنند و از سوی دیگر آزادیهایی را که در محیط خانه داشتند در مدرسه ندارند دچار اضطراب میشوند.کودکان در ورود به مدرسه در زمان استراحت، نوع تغذیه و زمان بازی خود دچار تغییر شده و طبیعی است که دچار اضطراب شوند.مهمترین مسئله در ورود کودکان به مدرسه جدا شدن از والدین به خصوص مادر است و چون کودک چند سال به طور طبیعی در کنار مادر بوده است جدا شدن از مادر برایش سخت است.البته اکثریت کودکان در مدت کوتاهی با محیط جدید هماهنگ شده و میتوانند خود را سازگار کنند. در سال تحصیلی اخیر بنده با چنین موضوعی مواجه شدم و آن هم وابستگی بیش از حد یکی از دانش آموزانم به نام ستایش به مادرش بود که باعث می شد نسبت به مدرسه گریزان باشد و در بین جمع دانش آموزان بسیار کم رو و خجالتی باشد.
اينجانب …….. آموزگار پايه …… ابتدايي آموزشگاه …….. ………. مدت …….. سال است که در آموزش و پرورش در حال خدمت می باشم. و هم اکنون در پایه …… این آموزشگاه با ……. نفر دانش آموز در حال تدریس هستم. در هفته اول تحصیلی که مصادف با روزهای اول ماه مهر بود واقعه اي را مشاهده کردم که برای اینجانب خیلی جالب بود و آن وابستگی شدید دانش آموزان کلاس اول به مادرانشان بود در چنین روزهايی که دانش آموزان کلاس اول اولین روزهای تحصیلی زندگی خود را آغاز می کنند بیشتر دانش آموزان با توجه به واقعه که در بالا ذکر شده به همراه اولیای خود می آمدند بعد از مدتی كه صدای زنگ به صدا درمي آمد ومعاونین دانش آموزان را به خصوص کلاس های اول را به صف های خود راهنمایی می کردند در این هنگام موضوعی که فکر اینجانب را خیلی در گیر کرده بود به طور واضح مشاهده کردم واین مشاهده این چنین بود که بعضی از دانش آموزان با رسیدن نوبت به صف کلاس آنها به طرف اولیای خود فرار کردند وبعضی از دانش آموزان اول با ترس معاونین با نق زدن اولیای خود را صدا می زدند واصرار می کردند که همراه آن ها به کلاس بروند. شاخص ترين مورد در بين آن ها دانش آموزي به نام ستایش بود كه وابستگي اش به مادرش از همه دانش آموزان بيشتر بود كه در هيچ صورتي راضي به ترك مادرش و رفتن به كلاس نمي شد.