چكيده مقاله:
اين مقاله در مورد نقش روانشناس در ادبيات است كه كل مفهوم آن اين است كه امروز با رشد وتكاپوي جامعة ادبيات هم رشد داشته است و به غير از مفاهيم اخلاقي و زيباشناسي يك فهم جديد به نام روانشناسي در آن وارد شده است.
و رابطه روانشناسي و ادبيات در عصر امروز يك امر حياتي است چون خوانندگان فهم آنها بالاتر رفته و نگرش جديدي بر نوشته ها دارند.
خلاصه مقاله اين است كه رابطه ادبيات با روانشناسي را مي توان از نوشته و افكار نويسنده در كرد كه چه رابطه اي را ايجاد كرده است و يك آثار خلق كرده كه مخاطبان فراواني دارد.
اين تحقيق روش آن ميداني يا كتابخانه اي است كه از چند كتاب گرفته شده است و از مقالات اينترنتي هم استفاده شده است و مترمكز به افكار كتاب و مقالات مي باشد. چكيده اين تحقيق در واقع مي خواهد بگويد كه ادبيات امروز خارج از روانشناسي نميباشد چون هر نوشته اي كه خلق مي شود بايد داراي روح و تازگي باشد كه آن روح را روانشناسي مي گوييم تا شخص بتواند با افكار سالم آن اثر را بخواهد و از آن لذت برد.
مقدمه :
عنوان نقش روانشناس در ادبيات معاصر
در اين تحقيق رابطه بين روانشناس و ادبيات بحث شده است البته اين تحقيق همة آن تحت تأثير كتاب و منابع نيست بلكه خود نويسنده افكار خود را بيان كرده است اگر چه افكار نويسنده كوتاه مي باشد ولي خدشه اي به خود تحقيق وارد نكرده است. و تحقيق داراي چند بخش است كه بخش اول آن در مورد تعريف روانشناسي و تاريخچة آن و تعريف ادبيات مي باشد بخش دوم در مورد روانشناسي هنري و عرفاني و بخش ديگر آن داراي روانشناسي و رابطة آن با ادبيات مي باشد و در آخر در مورد يك آثار ادبي معاصر سهراب از نظر روانشناسي صحبت شده است.
هدف از اين تحقيق در مورد روانشناسي در ادبيات اين است كه بدانيم امروزه اين عامل اصلي كي اثري در خواند مربوط به دانستن روانشناسي است، كه اثر ان را در جامعه پايدار به ماند. به طور كلي امروز هر كس ناخودآگاه متن را مي خواند براي فهميدن درون خود مي كوشد او با باز توليد متن در آن دخالت مي كند ولي بداين مداخلات با ترديدي مي نگرد و كنش خواندن را مورد تحليل قرار مي دهد نه نويسنده يا خواننده كشاكش ميان خوانن و ظرفيت هاي نهفتهي متن را آشكار مي كند تا خوانندة حرفه اي به عنوان پرسشگر در برابر متن باقي بماد و اين امر در ساختار روانكاري صورت مي گيرد.