دريافت تربيت حقي است براي فرزندان، و طبعا جهت ما تكليفي سنگين بهمراه دارد. آنها نياز دارند كه ساخته شوند و بعمل آيند، فردي مفيد بحال خود و جامعه و پيرو مكتب انديشيدهاي باشند و بديهي است كه وصول بچنين مقصدي بدون ياري پدر مادر امكانپذير نيست و آنها برآورده شدن اين خواسته و رفع اين نياز را از پدر و مادر خود طلبكارند.
بعنوان اينكه ما پدر يا مادريم تربيت فرزندان مهمترين وظيفه ماست و ما در قبال آن نزد خدا و مردم و نيز از خود طفل و وجدانمان مسوليت داريم. انجام اين مسوليت بوجهي نيكو مورد سازش عقل و سستي و سهلانگاري در آن عقوبتآور است. اينكه همه بخواهند پدر و مادر خوبي باشند جاي سخني نيست. ولي اشتباه در اين است كه برخي خوب بودن را تنها در اين امر ميبينند كه نيازهاي بدني كودكان را برآورده سازند و براي جنبههاي رواني و اخلاقي آنان ارج و بهائي قائل نيستند. از سوي ديگر اين مساله مطرح است كه خيلي از پدر و مادرها فكر نميكنند براي تعليم و تربيت فرزندانشان احتياج به آموزش و آگاهي داشته باشند. گمان دارند در امر تربيتي آگاهي ضروري نيست و يا آنچه ضروري است ميدانند و از آن اطلاع دارند. در تربيت اين مساله مطرح است كه ما ميخواهيم سرمايههاي مادي و معنوي خود را به او منتقل كنيم، از موجودي كه شديدا وابسته به غرايز است انساني ايدهآل با انديشههاي عالي فداكاري و ايثار و طالب شهادت بسازيم و اين كار هنر و معرفت لازم دارد. بهنگامي كه دستهاي ما در اين زمنيه خالي باشد چگونه از عهده انجام آن برخواهيم آمد.