در ميان افرادي كه به خاطر مشكلات روان شناختي به كلينيك ها مراجعه مي كنند، افراد افسرده بيش از ديگران هستند. اين در حالي است كه برخي تحقيقات نشان مي دهند كه 6 تا 19 درصد از كساني نيز كه براي حل مشكلات شان در پي كمك نيستند افراد افسرده هستند (ساراسون وساراسون ، ترجمه نجاريان، اصغري مقدم و دهقاني،1377). از اين رو افسردگي در سراسر جهان نه تنها به عنوان يك اختلال شايع روان پزشكي، بلكه به مثابه يك مشكل اجتماعي و ملي كه ساليانه ميليون ها دلار هزينه بر دوش جامعه تحميل مي كند ارزيابي مي شود. وجود برخي از عوامل نظير، وراثت وابسته به جنس و تفاوت هاي هورموني به عنوان دلايل شيوع فراوان تر افسردگي در بين زنان عنوان شده اند (كاپلان و سادوك،ترجمه رفيعي و رضاعي ،1378).
همچنین چنانچه کامر(1997)به نقل از کیوولا و هاسمن(1998 ) در تحقیقی که راجع به افراد نوعA انجام داده اند، نتایج زیر را بیان می کنند:افراد نوع A در توجه به اعتماد به نفسشان با افراد نوع B فرق دارند.بدین صورت که نوع A در کل نسبت به نوع B از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند.این الگوهای رفتاری بدست اَمده بیان می کنند که چگونه افراد نوع A بوسیله احساسات ناخوش متناوب ،هیجان زده می شوند . و به عنوان یک نتبجه ،تلاش می کنند تا نقاط ضعفشان را اصلاح کنند و احساس تکامل کنند. اَنها از خود انتظارات بالایی دارند و اهداف مبارزه طلبانه ای برای خود قرار می دهند و اغلب از اَنچه منجر به نا امیدی اَنها می شود، نگران هستند.