دروغ در فضايل اخلاقى
در كمالات روحى سه جور دروغ تصور مىشود:
يكى آن است كه دروغ گو مىداند كه فاقد فضيلت است و به دروغ، ادعاى داشتنفضيلت دارد; مىداند كه عاطفه ندارد، ولى ادعاى عاطفه مىكند.
ديگر آن كه حقيقت فضيلت را به درستى ندانسته و در تشخيص مصداق، اشتباهمىكند و دعوى داشتن فضيلت دارد. حسود است و به شخصيتى حسد مىورزد، ولىحسادت خود را تنفر از ريا كارى و عوام فريبى مىپندارد.
سوم آن كه حقيقت فضيلت را به خوبى مىداند و خودش هم فاقد آن است، ولىزيادى خود خواهى و شدت خود پسندى موجب مىشود كه خود را داراى آنفضيلتبداند. او اگر وجدان خود را حاكم قرار دهد، پى مىبرد كه داراى آن فضيلتنمىباشد، ولى چيزى كه در ميان افراد خود پسند يافت نمىشود وجدان مىباشد وبس; خود خواهى راه حقيقت و سعادت را بر اين دسته بسته است.
معمولا خود پسندى، بيشتر در كسانى يافت مىشود كه تا حدى در موقعيتى كهدارند موفقيتى به دست آورده باشند، هر چند آن موفقيت، كوچك باشد و خودشانهم در پيدايش آن، چندان سهيم نباشند، بلكه آن را اوضاع و احوال خانوادگى يا محلىايجاد كرده باشد.