روانشناسان فرهنگي براي مدتي به دليل طرح اين مسأله مشهور بودند كه خودآگاهي يا شناخت خود تا حد زيادي تحت تأثير مرزهاي فرهنگي و ساختارهايي همچون جغرافيا قرار ميگيرد:به عنوان مثال،فرهنگ كشاورزي و مبتني بر نظام اشتراكي در قياس با فرهنگهاي به اصطلاح غربي يا فردگرا مستقلترند.فناوريهاي ارتباطي مدرني همچون اينترنت تمايرات بين فرهنگها را كمرنگ كرده است.مرزهاي جغرافيايي را از ميان ميبرند و مسایل جديدي را درخصوص مفاهيم روانشناسي خود(2) پديد ميآورند. در مقاله حاضر مفاهيم (معاني) روانشناختي اين شبكه جهاني به مثابه بافتی فرهنگي را بررسي ميكنيم.همچنين به اين سؤال نيز ميپردازيم كه آيا اينترنت مفهوم مستقل و انفرادي (فردي) خود را تقويت ميكند؟