آغازها
در اروپاي غربي
بخش
شرقي امپراطوري روم همواره، چه از لحاظ اقتصادي و چه از نظر فرهنگي، پيشرفته ترين
بخش آن امپراطوري بود.
اقتصاد
بخش غربي هرگز بر اساس آبياري استوار نبود، كشاورزي بخش غربي به گونه اي گسترده
بود كه انگيزه اي براي مطالعه نجوم فراهم نمي آورد. در واقع غرب با اندكي نجوم،
كمي حساب عملي، و كمي دانش اندازه گيري كه تكافوي تجارت و مساحي را مي كرد، از
عهده كارهاي خود به خوبي برمي آمد، اما انگيزه اعتلاي اين علوم از شرق نشات گرفت.
زماني كه شرق و غرب از نظر سياسي از هم جدا شدند، اين انگيزه نيز تقريبا از ميان
رفت. تمدن ايستاي امپراطوري روم غربي، قرن هاي متمادي، با اندك وقفه و دگرگوني،
ادامه يافت، وحدت مديترانه اي تمدن قديمي نيز بدون تغيير باقي ماند ـ و حتي فتوحات
وحشيانه نيز اثر چنداني بر آن نداشت. در قلمرو پادشاهي هاي ژرمني شايد به استثناي
پادشاهي هاي بريتانيايي، شرايط اقتصادي، نهادهاي اجتماعي، و حيات فكري، اساسا به
همان نحوي باقي ماند كه در اوان افول امپراطوري روم بود، اساس زندگي اقتصادي
كشاورزي بود كه به تدريج در آن كشاورزان آزاد و سهم بر جانشين بردگان شدند، اما
علاوه بر اين، شهرهاي پر رونق و تجارت بزرگ همراه با اقتصاد پولي وجود داشت. پس از
سقوط امپراطوري غربي در سال 476، قدرت مركزي در دنياي يوناني ـ رومي، بين
امپراطور قسطنطنيه و پاپ هاي روم تقسيم شد.