نخستین مرکز مشاوره و مددکاری پلیس در سال 79 در تهران شکل گرفت و سپس گسترش پیدا کرد.
ایجاد رابطه نزدیک و اعتمادآمیز بین پلیس و مردم، کمک به حل دغدغههای مردم، آگاهسازی جامعه نسبت به خطرات تهدیدکننده، شناسایی ریشههای رفتارهای نابههنجار، تلاش برای از بین بردن بروز معضلات اجتماعی، کمک به گسترش فرهنگ مشاوره در کشور و حمایتهای روانی و اجتماعی به بزهدیدگان، قربانیان و خانوادهها از اهداف شکلگیری این مراکز است.
همچنین حدود 70 درصد پروندههای که به مراکز مشاوره کلانتریها ارجاع میشود، منجر به مصالحه شده است؛ نیروی انتظامی نیز با انتشار برخی از پروندههای که به این مراکز مشاوره ارجاع میشود، سعی در پیشگیری از بروز جرایمی و اختلافاتی دارد که از نهاد خانواده شکل میگیرد.
در ادامه شرح یکی از این پروندهها را میخوانید.
" از مدرسه ابتدایی دخترانه زنگ زدند و درخواست حضور یک مشاور داشتند، خودم را خیلی سریع رساندم و رفتم سراغ دفتر مدیریت!
دانشآموزی با قدوقواره کوچک کنار دیوار ایستاده و با چهرهای معصوم و زیبا با من احوالپرسی کرد، فکرش را هم نمیکردم من را برای مشاوره با این دختر خانم دعوت کرده باشند! اما ظاهراً مشکل اساسی مدرسه همین خانم کوچولوی بزرگ بود.
سمانه هفت ساله کلاس اولی به شدت در معرض و تحت تأثیر برنامههای ماهوارهای و فضای مجازی بود، مدیر و معلمان مدرسه از صحبتهای سمانه با دوستانش به این ماجرا پیبرده بودند.
دختری ساکت و مظلوم که فکرش را نمیکردم او قصههای غیراخلاقی را برای دختران مدرسه تعریف کرده باشد، مادرش را دعوت کردم و جویای زوایای زندگی آنها شدم؛ با عصبانیت میگفت ماهواره نداریم و سمانه هم خیلی اهل گوشی و فیلم نیست!
پدر سمانه که خیلی بیشتر ناراحت شده بود، به مدیر مدرسه و معلمان دخترش نیز پرخاش میکرد و همه چیز را به گردن فضای نادرست مدرسه انداخت.
تا اینجای ماجرا موضوعی دستگیرمان نشد، دانشآموزان کلاس اول که سمانه نیز بین آنها بود را جمع و برایشان صحبت کردم، داستانهایی از دوستیهای خطرناک و دشمنانی که خودشان را دوست ما معرفی میکنند برایشان گفتم و کلاس را تعطیل کردم.
هنوز از کلاس خارج نشده بودم که دیدم سمانه چادرم را گرفته و اشکریزان، حرف میزد در فضایی کاملاً دوستانه، همصحبت شدیم و خیلی طول نکشید که مشخص شد سمانه قربانی همنشینی با دوست 10 سالهاش شده است، دختری که به خاطر بیانضباطیهای فراوان سال قبل از مدرسه اخراج شده بود و مادر سمانه، دخترش را برای انجام تکالیف به خانه آنها میبرد.
چند ساعت حضور سمانه در خانه دوستش، تنها به انجام تکالیف نمیگذشت و تماشای فیلمهای نامناسب و سرک کشیدن به اینستاگرام و کانالهای مجازی مشق اصلی دخترک بود.
اشکهایش را پاک و دقایقی برایش صحبت کردم، موقع خداحافظی دستم را گرفت و گفت: خانم باید بیشتر باهم حرف بزنیم... !"
نظریه کارشناس
یکی از دغدغههای اصلی والدین در عصر کنونی و البته وظایف آنها تربیت فرزندان آنهاست، چرا که اگر کودکی درست تربیت نشود هم خود و هم جامعه را دچار مشکل میکند.
از سوی دیگر انواع رسانه از جمله ماهواره و شبکههای اجتماعی فضای خصوصی خانه و خانواده را درنوردیده که این مؤلفه در سایه عدم نظارت دقیق و اصولی پدر و مادر تهدید جدی برای سلامت روانی فرزندان محسوب میشود.
بنابر نظر بسیاری از کارشناسان در دنیای امروز که روند اجتماعیسازی و پرورش کودکان محدود به خانواده نیست و بسیاری از متغیرها از جمله جامعه، رسانه و گروههای همسالان و دوستان در این روند نقش آفرینند، پدران و مادران باید با تسلط بر زوایای مختلف شخصیتی فرزندانشان، تربیت اصولی آنها را خیلی زود آغاز کنند.
این کارشناسان معتقدند، فرزندان باید از سنین کودکی بدن خویش را بشناسند و شکستن حریم خصوصیشان را درک کنند و به محض ورود به مدرسه و جامعه باید این معلومات افزایش یابد.
بیتردید در این ماجرا حضور روزانه و طولانی مدت سمانه در خانه دوستش که به علت فعالیت مادرش در خارج از خانه و حضور پدرش در محل کار اتفاق افتاده، از زمینههای اصلی ایجاد این مشکل بود، طبیعتاً نظارت بر رفتار فرزندان و دوستان آنها نیز در کنترل این مشکلات بسیار حائز اهمیت است.