عنوان:
فرمت فایل: word
تعداد صفحات: 40
قبل از هر چیز بایستی اهداف قابل اجرا برای شرکت به خوبی تعریف شده باشد تا مدیر مالی بتواند وظایف معینی را برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده دنبال کند. یک تعریف مناسب و قابل درک میتواند کلید موفقیت شرکت برای تعیین مسیر مناسب در آینده باشد و از آنجا که سازمانهای انتفاعی و شرکتهای بازرگانی از نظر سود اهداف خود را مشخص میکنند، معمولاً دو هدف که بیشتر مورد بحث قرار میگیرد حداکثر نمودن سود یا حداکثر نمودن ثروت میباشد(کنگ و همکاران[1]، 2002)
2-2-1- حداکثر نمودن سود
این هدف به کوشش شرکت جهت کسب سود بیشتر توجه دارد. «هندریکسون» از سود به عنوان معیار ارزیابی کارآیی نام برده است و معتقد است عملیات کارآیی یک واحد تجاری بر روند پرداخت سود سهام به سهامداران تأثیر میگذارد. سهامداران قبل از خرید سهام شرکت مبادرت به ارزیابی کارآیی مدیریت آن شرکت میکنند. یکی از مصادیق کارآیی مدیریت، استفاده بهینه از منابع موجود در شرکت میباشد که در نهایت باعث افزایش بازده حقوق صاحبان سهام میگردد و سود به عنوان شاخص ارزیابی کارآیی مدیریت مطرح میشود. واژه کارآیی به استفاده بهینه از منابع موجود در جریان عملیات واحد تجاری که منتج به کسب سود است مربوط میشود. تعبیر گسترده اقتصادی، کارآیی به ترکیب صحیح عوامل تولید؛ یعنی کار، زمین، سرمایه و مدیریت ارتباط پیدا میکند(وت و همکاران[2]، 2002).
2-2-2- حداکثر نمودن ثروت
مدیری که حداکثر نمودن ثروت را به عنوان هدف خود قرار داده است، به ارزش فعلی سهام شرکت بازار به عنوان عامل اصلی افزایش ثروت توجه میکند؛ زیرا به درستی دریافته است که در درجه اول سودآوری باید از دیدگاه بلندمدت مورد توجه قرار گیرد و در عین حال، اتخاذ این هدف موجب ایجاد، بین عامل حداکثر کردن ثروت و اهداف وابسته به آن نظیر رشد پایدار، اجتناب از ریسک و قیمت بازار شرکت میشود(مگدی[3]، 2008).
با توجه به تعاریف فوق مشخص میشود که هدف حداکثر کردن سود و سود هر سهم همواره به دنبال حداکثر کردن ارزش بازار سهام یکسان نمیباشد و چون اصل حداکثر نمودن ارزش شرکت، یک راهنمای قابل قبول برای مؤسسات تجاری و تخصیص مؤثر منابع جامعه به دست میدهد، این اصل به عنوان یک هدف انتخاب میگردد. بنابراین چنانچه بنا باشد در بازار سرمایه پساندازها به سمت سرمایهگذاری در موقعیتهای مناسب داده شود باید معیارهای منطقی مناسبی جهت ارزیابی عملکرد انتخاب گردد(جهانخانی و پارساییان، 1384).
2-3- نقش مدیران مالی در واحدهای انتفاعی
مدیریت مالی معمولاً نقش مرکزی و عمدهای را در واحد انتفاعی ایفاء میکند. وظایف عمده مدیر مالی شامل بودجهبندی، تأمین مالی، ارزیابی پروژههای سرمایهگذاری، و طرحریزی استراتژیهای بازاریابی و قیمتگذاری محصولات واحد انتفاعی است .
وظایف اصلی مدیریت مالی مرتبط با امور مالی در یک واحد انتفاعی:
تأمین مالی و سرمایهگذاری: اعمال مدیریت بر وجوه نقد و سایر داراییهای پولی، تأمین وجوه نقد اضافی در مواقع ضروری و سرمایهگذاری وجوه در پروژههای مختلف .
حسابداری و کنترل: نگهداری سوابق و مدارک مالی، کنترل فعالیتهای مالی، مشخص کردن انحرافات از عملکرد کارآمد و طرحریزی شده، همچنین اعمال مدیریت بر پرداخت حقوق و دستمزد، امور مالیاتی، موجودیها، داراییهای ثابت و عملیات کامپیوتری .
[1]Kang et al
[2]Wet et al
[3]Magdi
فهرست مطالب
اهداف واحدهای انتفاعی
حداکثر نمودن سود
حداکثر نمودن ثروت
نقش مدیران مالی در واحدهای انتفاعی
مفهوم عملکرد شرکت
ارزیابی عملکرد
اهمیت و ضرورت ارزیابی عملکرد
ارتباط پاسخگویی و اندازهگیری عملکرد
رویکردهای موجود پیرامون معیارهای عملکرد
معیارهای ارزیابی عملکرد مالی
معیارهای عملکرد حسابداری
نسبت بازده حقوق صاحبان سهام
نسبت بازده داراییها
معیارهای عملکرد اقتصادی
سود حسابداری
اهداف گزارشگری سود حسابداری
سودمندی سود
نرخ بازده داراییها(ROA)
محاسبه نرخ بازده داراییها(ROA)
ایرادات وارد بر نرخ بازده داراییها(ROA)
تئوری ها و مدل ها
مدل(DEA)پوششيدادهها
رتبهبنديبا استفادهازمدلابركارايي
پیشینه تحقیق
منابع
مدیریت