(فصل دوم تحقیق)
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
حیطههای رشد مغرب زمین (غرب)
غرب در برههای از تاریخ قرار دارد که واقعا از جنبۀ علمی و فنی و صنعتی درخشیده است، و درخشش بسیار چشم گیر هم بوده است. فاصله بین عهد نوزایی تا شکوفایی صنعتی غرب شاید از دویست یاسیصد سال تجاز نکند، اما تفاوت میان این دو مرحله بسیار بارز و خیره کننده است. پیشرفت غرب در سده20 در زمینه های صنعتی و به خصوص در انتهای قرن بسیار اعجاب برانگیز است. و توانسته به تبع رشد علمیاش در سایر جنبه ها هم از باقی تمدن هها ر زمینه های سیاسی ،اقتصادی و در برخی مقام های تربیتی نیز پیشی بگیرد.
الف - فرهنگی- علمی
عرصه علم و فرهنگ، بی شک یکی از مهمترین حوزههایی است که غرب در آن حیطه به سرعت به رشد دست یافت.عمده دلایل این پیشرفت را می توان در عوامل زیر جستجو کرد.
1- شکل گیری دانشگاه ها و نظام آموزش کارآمد
پیدایش انقلابهای گوناگون و پیشرفت علوم و صنعت به ناچار نیروهای کارگری را لازم داشت که با انتقال جمعیت روستاها به شهرها در قرن 11و 12 مدارس شهری از انواع مختلف، که تا این زمان در کارتعلیم و تربیت مشغول بودند، از زیر سایه مدارس رهبانی قد برافراشتند و به صورت نیروهای عمدهای بیرون آمدند. نهضتهای اصلاحی تعلیم و تربیت رهبانیت با هدف کاستن نفش رهبانیت در امور دنیوی و تاکید نهادن بر سرشت معنوی دعوت روحانی, به این تحولات کمک رسانید. و انواع مختلف مدارس دولتی, چه دبستان و چه دبیرستان، پدید آمدند که گر چه مستقیما با نیازها و احتیاجات کلیسایی ارتباطی نداشتند اما به روی هر کسی که تواناییش را داشت باز بودند
اهداف تربیتی مدارس جدید گستردهتر از مدرسههای رهبانی بود؛ مشتریان آن ها در کل، از میان کسانی بودند که پس از تحصیل می خواستند مناصب رهبری را در کلیسا عهده دار شوند و هم کسانی که به دنبال مشاغل دولتی بودند؛ لذا طیف وسیعتری از آموزشها را شامل میشد؛ منطق, فنون چهارگانه(موسیقی, حساب, هندسه, الهیات, حقوق و طب موادی بودند که در مدارس شهری بیش از آنچه در صومعهها تدریس می شد به ترویج آن می پرداختند.
گرچه بسیاری از این مدارس به ویژه در فرانسه وابسته به کلیسای جامع بود اما مدارسی هم پیدا می شدند که وابستگی کمتری به کلیساها داشتند، به عنوان نمونه مدارس بولونیا و آکسفورد در قرن 12 به دلیل مطالعات پیشرفته آن ها در حقوق و هنرهای آزاد شهرت فراوانی داشت.
این مدارس با رشد اقتصادی در اروپا و تحولات اجتماعی و فرهنگی که به وقوع پیوست به تدریج تبدیل به دانشگاه های اروپایی شدند. بدین ترتیب، بولونیا در 1150 و پاریس در 1200و آکسفورد 1220 مقام دانشگاهی را به ست آوردند.وسپس در بقیه شهرهای اروپا به تقلید از آنان دانشگاههایی به وجود آمدند.
ظهور این دانشگاهها مصادف شده بود با افول تدریجی علوم به ویژه علوم طبیعی در دنیای اسلامی بنابراین در حالی که شرق به مرور پژوهشهای علمی رو به کاستی می رفت؛ استادان و شاگردان این دانشگاهها با ولع هر چه تمامتر میراث علمی مسلمین را دریافت کردند و پس از ترجمه به توسعه و تکمیل آن پرداختند.
علوم انسانی