مبحث بعدي تحت عنوان «دين و زيبايي» خواهد آمد. ميترائيزم نيز يك دين است بايد در آن مبحث و در كنار اديان ديگر، مطرح ميگشت و گشته. دليل اين مبحث ويژه براي ميترائيزم، ويژگي آن است در ارتباط با موضوع بحث ما يعني چيستي زيبايي.
در بينش علمي. هر فلسفه، دين نيست. اما هر دين يك فلسفه است. حتي يك آيين ديني ابتدايي در ميان كلانهاي اوليه. بلكه هر دين مدعي ارائه بهترين فلسفه است و هر دين ديگر و فلسفه ديگر را باطل ميداند.
خواه به ميترائيزم به عنوان يك دين نگريسته شود و خواه به عنوان يك فلسفه، نگاه مختصري به آن در بحث ما ضرورت دارد. ميترائيزم به طور بيرحمانهاي به «ثنويت» متهم شده است، حسن آن به قبح تبديل گشته و واقعگرايي زيباي آن به صورت غير منصفانهاي به بدترين معني تفسير شده است. پايگاه واقعيت گرايي در ميترائيزم حتي از فلسفههايي كه در دو قرن اخير پديد گشته و ارائه شدهاند اساسيتر و روشنتر است.
آيين ميترايي درست به همان ميزاني كه «زيبايي» را يك واقعيت ميداند، «نا زيبايي» را نيز به همان ميزان يك واقعيت ميداند. نور را يك واقعيت، ظلمت را نيز يك واقعيت ديگر، خير را يك واقعيت، شرّ را نيز يك و اقعيت، يزدان يك واقعيت، اهريمن نيز يك واقعيت.
دلخوش بودن بيهوده، و خود فريفتن كه: همه چيز خير است، شرّي در عالم وجود ندارد، شرّها عدميات هستند و... يا: همه چيز جلوهي خدا است، همه چيز مظهر خداست و... و نيز عشق به همه چيز و بالاخره زيبا ديدن همه چيز، راهي به ميترائيزم ندارد.