پایان نامه رشته هنر درباره
مقدمه :
در خلال سالهای دهه 1960، تحولات بنیادینی در روند هنر مجسمهسازی معاصر به وقوع پیوست. همگام با ساخت مجسمههای پاپ توسط هنرمندانی چون كلاس اولدنبرگ، هنرمند برجسته دیگری به نام دیوید اسمیت (70-1960) عرصههای موفقیت را به سرعت درمینوردید. او در مقام یك مجسمهساز راهی را در پیش گرفت كه با تجربیات جكسون پولاك در نقاشی كاملاً موازی بود. اسمیت زندگی هنری خود را بدواً به عنوان یك نقاش و همكار نزدیك آرشیل گوركی و ویلم دِكونینگ، دو تن از پیشگامان اكسپرسیونیسم انتزاعی، آغاز كرد. وی بعدها به سمت مجسمهسازی سوق پیدا كرده و نقاشی را رها نمود، یا به تعبیر صحیحتر به گونه دیگری آن را دنبال كرد. او خود ترك نقاشی و معطوف شدن به روی مجسمهسازی در اوایل دهه 1930 را یك انقطاع ناگهانی تلقی نمیكند. لیكن باید دانست بین طرز تلقی اسمیت و باورهای نقاشان اكسپرسیونیست انتزاعی تقابل فزایندهای وجود داشت. آثار پولاك نوعی تأكید بر دغدغههای حقوق فرد و نیز بیانیهای در اثبات دنیای درونی رویاها، علیه واقعیت جهان خارج، بودند. درواقع هنر نقاشی، آن چنانكه در ورای این آثار فهمیده میشود، چیزی جز طرد فرآیند مكانیكی «شكلسازی» نبود.
برخلاف این فرآیند، آثار اسمیت محصول یك مدنیت با قدرت فنآوری بسیار پیشرفته بود. او اتكا زیادی به فنآوری صنعتی داشته و همواره در آثار خود از مجسمههای فلزی پیكاسو و خولیو گنزالس الهام میگرفت. جالب آن كه او هیچ یك از این دو را از نزدیك نمیشناخت و تنها از طریق كتاب و مجلات با آثار آنان آشنایی پیدا كرد. وی ضمن ساده كردن فرمها، عناصری از صنعت امریكا و فوت و فن آن نیز به كارش میافزود. فرانك اوهارا، شاعر و منتقد معاصر، در مورد او میگوید:
«اسمیت از همان شروع كار نشانههایی از فرهنگ اسپانیایی گرفت. همین نشانهها بعدها او را به سوی بهرهمندی از مهارتهای فنی و صنعتیاش، به عنوان یك فلزكار امریكایی، رهنمون ساختند. او در فلز نوعی خصوصیت زیبایی شناختی را برگرفته و پیوسته تلاش داشت به جای پنهان كردن شخصیت فلز، آن را ستایش كرده و جنبه عملی، فنی، و دوام فوقالعاده آن را تكریم نماید.
با پایان گرفتن جنگ جهانی، اسمیت در میانه راه هنری خود به هنرمندی مشهور و قابل احترام تبدیل شده بود. در ژانویه 1047 نمایشگاه جامع مرور بر آثار او درگالریهای ویلارد و باچ هولز در نیویورك برپا گردید. اما اصالت و ابتكار كار او بیشتر در اواخر دهه 1950، هنگامی كه آثاری با ابعاد بزرگتر ساخت، بر همگان روشن شد. او در این آثار از شیوههای مرسوم مجسمهسازی امریكایی فاصله گرفت. تكنیكی كه در این آثار به كار رفت او را قادر ساخت با سرعت و آزادی بیشتری كار كند و این امر حتی ساخت فرمهای عظیم با مواد سنگین همچون فولاد را برای وی آسان كرد.
در سال 1962 اسمیت، توسط برگزاركنندگان فستیوال اسپولِتو برای اقامتی یك ماهه به ایتالیا دعوت شد و در همانجا یك كارخانه قدیمی برای استفاده به عنوان كارگاه در اختیار وی قرار گرفت. او در این كارگاه ظرف تنها 30 روز، تعداد 26 مجسمه كه بسیاری از آنها ابعادی عظیم و غول پیكر داشتند، ساخت. اسمیت درواقع نخستین مجسمهسازی بود كه درصدد خلق اثری مستقل و منحصر به فرد نبوده و فكر هنری خود را در یك مجموعه كار به صورت سری محقق میساخت. در بدو امر آثار او به پیكره انسانی توجه داشت، همانند مجموعه «اگری كولا» و «منبع توتم» كه در دهه 1950 ساخته شدند. وی سپس به سوی شیوه انتزاعیتری متمایل شد و در این سمتگیری مجموعهای به نام «زیگ زاگ» را در خلال سالهای 4-1961 و مجموعه دیگری به نام «مكعبی» را در سال 5-1962 خلق كرد. مجوعه «مكعبی» كیفیتی پویا و ناپایدار داشته و دقیقاً همانند خصوصیت در كارهای بعدی این هنرمند نیز به عنوان مشخصه اصلی دنبال شد.
هنر