خواستن توانستن است.
من باید موفق بشوم.
من باید درستكار باشم.
من باید تصمیم اساسی برای موفق شدن بگیرم.
من باید خوب درس بخوانم.
من باید با معدل خوب قبول شوم.
من باید تلاش كنم.
من باید موانع موفقیت را بردارم.
من باید، باید، باید...
راه رسیدن به موفقیت چیست؟
از اساسیترین و اصلیترین شرایط موفقیت یك انسان در زندگی فردی و اجتماعی داشتن قدرت «مدیریت خود» است. انسان موفق، ریشه همه موفقیتها را در درون خود جستوجو میكند. منشأ تمام پیروزیها در وجود ماست. انسانی كه نگاه مثبت و فعال در زندگی دارد خواهان كار، كوشش و تلاش است و برای خود برنامه دارد.انسان موفق، زمام زمان را به دست داشته و بهترین بهره را از آن میبرد. انسان موفق شكستها و عقب افتادنهای خود را با بهانههای پوچ توجیه نمیكند.
vكشیدن پا روی زمین، حركت بدون انرژی، چشمهای خسته و بیحال و گاهی خوابآلود، غرغر كردن و بد و بیراه گفتن به زمین و زمان، پوشیدن لباسهایی كه همواره اعتراض به دنبال دارد و ظاهری كه نشان از بی نشاطی است، تأخیر در كارها، اعتراضات و... نشان دهنده نداشتن مدیریت خود و زمان است. مدیریت به معنای اداره كردن، برنامهریزی و حركت در چارچوب آن برنامه به سوی هدف است. vاستفاده مناسب از امكانات تحت اختیار برای پیشرفت، و هر چیز را در حیطه نفوذ و تحت تأثیر خود، در جای و محل شایسته و بایسته خود نهادن است. مدیریت زمان به معنای برنامهریزی كردن، جای دادن هر چیز به جای خود در حوزه زمان و تلاش در جهت رسیدن به هدف است. برنامهریزی یعنی در هر ساعت و هر دقیقه از روز چه كاری را باید انجام داد تا حركت ما به سوی هدف شتاب داشته باشد. كسی كه برنامه دارد هستی خویش را معنی بخشیده است. میداند كه ضعفها و قوتهایش چیست، برای رفع موانع و كمبودها و نداشتنهای خود برنامه دارد. همینطور برای تقویت داشتنها و تواناییها تلاش میكند. برنامهریزی تلاش هدفمند و دقیقی برای تكامل خود است. مدیریت زندگی خود در گرو مدیریت زمان است.
چگونه میتوان برای خود برنامهریزی كرد؟
vباید تشخیص داد كه در حال حاضر چگونه زندگی میكنم، یعنی لیست كارها و زمان آنها را آن طوری كه باید تهیه كنم. یك هفته تمام كارهای روزمره را یادداشت میكنم. vیادداشتها را بررسی میكنم و كارهایی كه از روی بیهدفی بوده و ضرورتی برای زندگی من ندارد را مشخص مینمایم، خصوصاً اموری كه برای تلف كردن وقت است.
برای هفته دوم با توجه به شرایط زندگی و برنامههای از پیش تعیین شده و مفید، تعیین میكنم كه میخواهم چه تغییراتی را در زندگی خویش ایجاد كنم و هدفم از این تغییرات باید بهبود وضعیت قبلی و یا كیفیت بهتر باشد.در مرحله بعد پیشبینی میكنم كه باید چه تغییراتی را ایجاد كنم آنها را لیست میكنم، به عبارتی با توجه به هدفم خواستههایم را از خودم مشخص میكنم، مثلاً میخواهم پایه درس ریاضیام بهتر شود و یا تغییر مثبتی در اخلاقم ایجاد شود، تمام خواستهها را مشخص و میزان آن را معلوم میكنم.
در این مرحله برای هفته سوم بر اساس خواستههایم برای خود برنامهریزی میكنم، و قبل از آن خواستهها را تعدیل میكنم، با زبان سادهتر از كم شروع میكنم و كمكم سعی میكنم به خواستههای حقیقی خود برسم. اكثر كسانی كه نمیتوانند به برنامه خود عمل كنند كسانی هستند كه از همان ابتدا برنامه سنگینی برای خود تدارك میبینند و چون در عمل احساس ناتوانی میكنند از برنامه داشتن منصرف میشوند و تا دو هفته این برنامه را ادامه میدهم. در این مرحله زمان را مشخص نمیكنم و فقط كارهای خوب و پیشبینیهای خود را بین روزهای هفته تقسیم میكنم.
راه رسیدن به موفقیت چیست؟
چگونه میتوان برای خود برنامهریزی كرد؟
حداقل شرایط برای موفقیت
ده خصوصیت افراد موفق و خوشحال
سوء تعبیر از موفقیت
روان شناسی