اگر امروز حمایت ازكودكان و فراهم آوردن امكانات برای رشد همه جانبه و شكوفا كردن تمام ظرفیتهای انسانی آنها هدف مطالعه كودكان است، چنین دیدگاهی در گذشته كمتر وجود داشته است.
در دوران باستان بسیار اتفاق می افتاد كه كودكان را به دلایل مختلف از بین می بردند مثلاً در رم قدیم (تا سال 374میلادی ) كشتن كودكان حق قانونی والدین بود. تاریخ گذشته پر است از رویدادهایی كه درآن كودكان را قربانی خدایان و بتها می كردند. پلوتارك چگونگی قربانی كردن كودكان در مقابل بتها را در میان كارتاژها چنین توصیف می كند :
با شور وشوق وعلاقه با خیال آرام ، كودكان خود را در مقابل بتها قربانی می كردند و آنان كه از خود فرزندی نداشتند كودكان فقرا را می خریدند و در مقابل بتها سر از تنشان جدا می كردند. توگویی كه این كودكان، گوسفند یا پرندگان كوچكی بودند كه ذبح می شدند. در اثنای قربانی كردن والدین كودكان نیز بدون ریختن قطره اشكی یا ابراز شكایتی شاهد ماجرا بودند. اگر برخی از والدین نیز سستی و یا شكایت می كردند باید توبه می كردند و ازگناه خویش عذر می خواستند اما در هر صورت كودكانشان قربانی می شدند. تمام محوطه معبد مملو از صدای طبلها و شیپورها می شد و اگر هم كسی ناله ای می كرد هرگز به گوش دیگران نمی رسید .
رومیان عقیده داشتند نوزادی كه شكل واندازه غیر عادی دارد یا بیش از اندازه می گرید نباید زنده بماند. آنان بیشتر، اولین فرزند را بویژه اگر پسر بود زنده نگه می داشتند و بقیه را نابود می كردند یا به دریاها و رودخانه ها می انداختند ویا طعمه حیوانات می كردند. كشتن كودكان، یك شیوه عادی برای كنترل جمعیت به حساب می آمد، بسیار اتفاق می افتاد كه كودكان را در لای دیوارها مدفون می كردند. در كتیبه ای از 1000 میلادی در معبد دلفی می خوانیم كه :
از میان 600 خانواده فقط به شش خانواده اجازه داده بودند كه بیش از یك دختر را بزرگ كنند. حتی خانواده های ثروتمند مجبور بودند دختران خود را از بین ببرند. كمتر اتفاق می ا فتاد كه خانواده ای اجازه داشته باشد بیش از دو پسر بزرگ كند.
در گذشته، زندگی كودك درجوامع دیگر نیز تقریباً اینچنین بوده است. برای نمونه در بین چینیها رسم بود كه پدران، دختران خود را می فروختند. در بین اعراب دوران جاهلیت كه حوادث آن به دلیل نزدیك بودن با ظهور اسلام روشنتر بیان شده، وضعیت اسفباری حاكم بوده است. درآن زمان اعراب، فرزندان خود را به دلیل تعصبهای قومی و نیز گریز از پرداخت نفقه، زنده زنده مدفون می ساختند.
در دوران گذشته آنچه بیش از همه مانع این جنایتها شد تعالیم ادیان الهی بود. اسلام به عنوان كاملترین وآخرین دین الهی با انقلابی در بینشها و در نتیجه، انقلابی در بینش نسبت به كودك ظهور كرد. در تعالیم اسلامی كودك آنچنان ارزش و جایگاهی یافته بود كه تا وقتی كه كودكی بر دوش حضرت رسول (ص) نشسته بود، او از سجده بر نمی خاست یا نماز را – با آن همه ارزش واهمیتی كه دارد – به خاطر گریه كودك با عجله تمام می كرد. در صدر اسلام قوانینی برای كودك وضع شد كه اینك بعد از چهارده قرن ،بشر اندك اندك به آنها می رسد ، بعضی از این اصول وقوانین عبارتند از :
1.جلوگیری از قتل كودكان. قرآن كریم می فرماید : فرزندان خود را از ترس كمی روزی نكشید، ما به آنها و شما روزی می دهیم، زیرا كشتن آنها خطای بزرگی است.
2. مهرورزی و محبت به كودكان. پیامبر اكرم (ص) می فرماید : به كودكان خود احترام كنید و با آداب و روش پسندیده با آنها رفتار كنید .
امام صادق (ع) می فرماید : فرزندان خود را فراوان ببوسید كه برای شما در بوسیدن درجه ای است .
روان شناسی