آنچه که از آن به عنوان انسان شناسي شهري صحبت مي کنيم ، «مطالعه بر انسان را با حرکت و بر اساس محوريت پديده ي « شهر» در دستور کارخود قرار مي دهد.» ( فکوهي ،1383 ، ص25) .در انسان شناسي شهري ما با دو مفهوم اصلي انسان و شهر و رابطه ي متقابل آن ها سرو کار داريم. اما در اين مطالعه ي ما در کنار اين دو مفهوم کلي با مفاهيم بي شمارديگري سرو کار داريم که در ارتباط با هم و تأثيرات متقابلي که بر روي يکديگر مي گذارند ، در نهايت از مطالعه ي مجموع آن ها به چيزي مي رسيم که به مثابه روح يک جسم مي باشد .
تا آنجا که ما به کار توصيف اين وضعيت (توصيف خود مفاهيم ) مي پردازيم بيشتر از حوزه ي مردم نگاري صحبت مي شود و از آنجايي که به تحليل توصيفات مي رسيم ( مطالعه و تحليل مفاهيم در کنار هم ، نه صرفاً توصيف يک مفهوم جدا از ساير مفاهيم ) ، به روح مطلب مي رسيم از حوزه ي انسان شناسي صحبت مي کنيم . در اين تحقيق سعي محقق بر اين بوده است که پا را فراتر از توصيف پديده ها و مفاهيم نهد و بتواند در کنار توصيف شکل پديده ها به کارکرد آنان نيز بپردازد و تا حد امکان بحث را وارد حوزه ي انسان شناسي نمايد .
در اين تحقيق شيوه ي کار بدين طريق است که چند نقطه ي مهمي را که در خيابان اصلي شهرستان آستانه اشرفيه قرار دارد مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم و همانطور که در اين تحقيق به آن ها اشاره مي شود ، اين نقاط به عنوان نشانه اي براي مردم شهر عمل مي کنند .
براي مطالعه ي شهرستان از چندين روش استفاده شده است . محقق خود درکنار يک شناخت کلي که از شهر در ذهن داشته است ، براي جلوگيري از اشتباهات و همچنين عدم قضاوت در مورد مکاني که سال ها در آن زندگي نموده است ، در ابتدا ي کار چندين بار مسير خيابان اصلي شهر را پياده طي نموده تا بتواند از آنچه که در مورد ويژگي هاي شهر وجود دارد يادداشت برداري کند ، در کنار اين روش از روش عکس برداري نيز استفاده شد که کمک بسياري در پيشبرد کار تحقيق نمود و همچنين گفتگو هايي با افراد محلي نيز داشته است ، در کنار کار ميداني از روش اسنادي و اينترنت استفاده شد . مشاهده ي شهر در طي دو نوبت ، فروردين(عيد نوروز) و خرداد ماه صورت گرفته است.
در اينجا جا دارد از همه ي عزيزاني که مرا در به انجام رساندن اين تحقيق ياري رساندند تشکر نمايم، دستفروشان عزيزي که در حين فعاليت به بنده اعتماد نموده و سؤالاتم را با حوصله فراوان پاسخ دادند، از شهرداري شهرستان آستانه ي اشرفيه به ويژه جناب آقاي مهندس بي باک ، و خانم ها مولود و هاجر الماسي ماشک و درآخر بايد يک تشکر ويژه از استاد گرامي ام ، جناب آقاي دکتر فکوهي به خاطر تمامي راهنمايي هاي مفيدشان که در زمان تحقيق براي اينجانب داشته اند ، داشته باشم .
اميد آنکه بتوانيم با تمرين هايي از اين دست ، گام هاي هرچند کوچک امّا مؤثري را در جهت شناخت و رفع مسايلي که ناشي از اين عدم شناخت وجود دارد برداريم.