هدف اصلي اين مقاله بررسي تحول مفهوم اوقات فراغت در دو دوره بعد از صنعتي شدن در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم و بعد از دهه 1980 است.
مروري کلي بر تحول مفهوم اوقات فراغت
هدف اصلي اين مقاله بررسي تحولات مفهوم اوقات فراغت در دو دوره صنعتي شدن و گسترش سرمايه داري در اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم و تحولات بعد از دهه 1980 آنطور که در نظريات جامعه شناسان و بررسيهاي جامعه شناسي اوقات فراغت منعکس شده است. تحولاتي که در ساخت اقتصادي و بازار کار در اين دو دوره رخ داد ماهيت اوقات فراغت را دگرگون کرد. رشد صنعتي شدن بر پايه نظام سرمايه داري نگرش به اوقات فراغت را از آنچه در دوره کهن و جامعه ماقبل سرمايه داري با آن مواجه بوده تغيير داد. رشد جنبش کارگري و بالا گرفتن عرصه ستيز اتحاديه هاي کارگري و کارفرمايي و تحول در مديريت علمي واحدهاي صنعتي در جهت ظهور مفهوم جديدي از اوقات فراغت بود که به کلي متفاوت از تعريف آن در دوره باستان است. اگر واژه اوقات فراغت را ريشه شناسي کنيم از ريشه لاتين به معني "اجازه دادن" مي آيد لذا فراغت به معني رخصت دادن معني مي دهد.( تاميلسون، 1993، 329 -330) حتي در انديشه يوناني نيز واژه فراغت هم ذوج کار و يا نيروي کار بوده است