خبرنگار اجتماعی ، آمار ثبتنامیهای المپیاد دانشآموزی کشور نشان میدهد که بیشترین تعداد دانشآموزان مربوط به سه استان تهران با 302 نفر، گیلان 80 نفر و البرز 69 نفر است و در قعر جدول نیز استانهای ایلام و هرمزگان با یک نفر و سیستانوبلوچستان با 3 نفر قرار دارند.
از بین پذیرفتهشدگان که در مجموع یک هزار و 189 نفر هستند، 66 درصد با تعداد 782 نفر پسر و 34 درصد با تعداد 407 نفر دختر هستند.
در همین رابطه سعید نوری آزاد، تهیهکننده برنامه پرسشگر با اشاره به آمارهایی از وضعیت ثبتنام دانشآموزان در المپیادها اظهار کرد: موضوع عدالت آموزشی به عنوان یکی از شاخصههای عدالت اجتماعی این روزها بسیار شنیده میشود، دلیل داغ شدن این موضوع هم انتشار نتایج کنکور بود که نشان داد نفرات برتر کنکور از مراکز و شهرهای خاصی هستند و توزیع مناسبی از همه کشور در این آمارها نیست. به این صحبتها نقد و نظرهایی هم وارد است که از آن میگذریم چون به نظر ما کنکور به تنهایی شاخص مناسبی برای بررسی موضوع عدالت آموزشی نیست، ما به این موضوع از جنبه دیگری نگاه کردیم.
وی ادامه داد: همیشه وقتی صحبت از المپیادیها میشود سریع ذهنمان سراغ مدالآوران المپیاد میرود که البته آنها هم عزیزان کشور هستند، اما نتایح المپیادهای اخیر نشان داد آنها هم از مدارس و مراکز خاصی هستند و به عنوان نمونه در یک رشته تمام مدالآوران تنها از یک مرکز و اکثراً پسر بودند؛ پس به نوعی این مدالها که میوههای یک درخت هستند تلخ شدند و آثار بیماری روی آنهاست، حالا خود این درخت کجاست؟ ریشههایش کجاست؟
نوری آزاد با اشاره به یک دادهنما درباره آمار ثبتنامی المپیادهای کشور گفت: حدود 1200 نفر شرکتکننده وجود داشته است که تقریبا یک چهارم آنها فقط از تهران بودند، سایر استانها هم مشخص هستند اما ازبرخی استانها تنها یک نفر یا عددی همین حدود شرکت کردند آن هم فقط پسر. در بسیاری از استانها این نسبت واقعاً فاجعه است، چرا باید در استانی مثل هرمزگان، سیستانوبلوچستان یا زنجان تعداد مشارکت اینقدر پایین باشد؟ پاسخش را در یک کلمه بیان میکنم، "شاخص امید."
وی ادامه داد: شاخص امید نشان میدهد در برخی استانها امیدی برای رسیدن به نتایج خوب در آزمونها و بهرهمندی از آنها وجود ندارد. در نگاه اول فقر یک عامل بازدارنده است اما در اینجا میشود به وضوح مشاهده کرد که در استانی مثل کردستان آمار قابل قبول است اما در استان کناری یعنی زنجان اصلاً اینطور نیست، این ناامیدی یا پایین بودن شاخص امید مانند یک سم به بدنه نظام آموزشی توسط مدرسه، جامعه، رسانه و حتی خود معلم و شاگردان تزریق شده است.
نوری آزاد ادامه داد: اگر آمار قبولی کنکور را کنار این آمار بگذاریم مشخص میشود بین نفرات برتر کنکور که شاید 40 درصد آنها به مدارس دولتی خاص رفتند در المپیادها نیستند و این یعنی متاسفانه مدارس خاص دولتی هم طوری دچار انحراف شدند که شاخص علم برای علم، علم برای توسعه، علم برای اعتلای جامعه تبدیل شده به علم برای کنکور، علم برای مدرک.
وی تاکید کرد: المپیاد را از این جهت بررسی کردیم که کاملاً در اختیار مدرسه است، مثل کنکور نیست که در اختیار نظام آموزش و پرورش نباشد. هرچند اکنون نظام آموزش و پرورش در اختیار کنکور است به عبارتی اکنون برنامه درسی در سازمان پژوهش آموزش پرورش نوشته نمیشود، در سازمان سنجش نوشته میشود و آنها میگویند بچهها در مدرسه چه بخوانند، چقدر بخوانند، چرا بخوانند و با چه هدفی بخوانند.
نوری آزاد با بیان اینکه تفکیک جنسیتی این آمار نشان میدهد یک سوم آنها دختران بودند و با توجه به ترکیب جنسیتی کل دانشآموزان که تقریباً مساوی است باید یک سوم به یک دوم برسد، همچنین در نتایج کنکور قبولی دختران از پسران بیشتر است، گفت: این آمار هم نشان میدهد دختران ما در مدارس برای حضور در مراتب بالای علمی تربیت نمیشوند و این یعنی دیگر نباید منتظر ظهور مریم میرزاخانیها باشیم، اگر دختران جسوری تربیت نکنیم نباید منتظر نسل جسوری هم باشیم که تحول آفرین باشد.
وی ادامه داد: تعداد کل دانشآموزان هم نشان میدهد این عدد درکل هم تناسبی با جمعیت دانشآموزی کشور ندارد. شاید یک دلیلش همین توسعه بی رویه مدارس مختلف باشد که به یک سری توهم تیزهوشی دادند و با روشهای تستی آنها را وارد مراکزی کردند که لازم بود شکلشان با روشهای کنکوری فرق داشته باشد برای همین اینها هیچ تمایلی برای المپیادی شدن ندارند حالا درباره اینکه المپیادیهای قدیم الان کجا هستند و از آنها چه استفادهای شد بعداً صحبت میکنیم .
نوری آزاد ادامه داد: یکی از دلایل پایین آمدن شاخص امید در بین دانشآموزان، ضعیف کردن جایگاه سازمان متولی امور آنهاست، تقلیل جایگاه مرکز پرورش استعدادهای درخشان و دانش پژوهان جوان از سازمان به مرکز و با نگاه بازاری جلوی احیای مجدد آن را گرفتن، باعث شده است معاونت پرورش استعدادهای درخشان عملاً از یک سازمان خلاق به یک تدارکاتچی تبدیل بشود و این یعنی حالا حالاها باید شاهد چیدن میوه تلخ از این درخت باشیم.
پایان/