يازده سال و چند ماه از حكومت عثمان گذشت؛ مردم از شيوه زمامداري او سخت در رنج و عذاب بودند و ناراحتيهاي آنان روز به روز افزايش مييافت، كه بروز اين فشارها به شكل انقلاب مهمي رخ نمود. براي مسلمانان سخت و ناگوار بود كه ببينند مفاهيم و معيارهايي كه در زمان پيامبرشان محمد (ص) و دو خليفه اول و دوم وجود داشت و مردم آنها را لمس كرده و دوست ميداشتند به طور كلي دگرگون شده و به عقب باز گردد. مسلمانان خوگرفته بودند كه خليفه را حامي و مدافع حقوق خود بيابند. هرگاه فرمانداران و استانداران به ملت ستم كردند، داد آنها را بگيرد؛ اما ناگهان ديدند كه عثمان پردهاي بر مظاهر آن سياست عادلانه افكنده و شالوده روش و سياست سودجويي خود را ريخته است.
براي مردم سخت بود كه ببينند درباريان و اطرافيان و متنفّذان، منافع را به خود اختصاص داده و ارزاق مردم را احتكار كردهاند. مردم از اينكه حقوق عمومي ملت زير پا گذاشته ميشود و به اعتراض جمعيتها و افراد شاكي اعتنايي نميگردد، ناراحت بودند