يكي از شمارههاي اخير مجلة درد: تازههاي باليني به بررسي سؤالاتي در مورد ارتباط درد و فرهنگ پرداخته است. در اين شماره اهميت و تفاوتهاي بين نژاد درد و فرهنگ[1] ، فرهنگ و نسل[2] را بررسي و مطالعه نموده و به بازنگري تحقيقاتي پرداخته است كه به بررسي تأثيرات اين فاكتورها روي ماهيت تجربه و يا درمان و كنترل درد پرداخته است. اهميت آناليزهاي نقل قولي[3] و نيز تحقيقات كيفيتي بطور عام مورد تأكيد قرار گرفته است.
درد به عنوان يك پديدة بيولوژيكي – روانشناختي - اجتماعي[4]
درد و تجربة آن به اندازة تاريخ مدون قدمت دارند. با اين وجود، روشهاي مختلفي كه انسانها درد را به تصوير درآوردهاند با توجه به زمان و مكان متفاوت بوده است. Roselyn Ray كه يك تاريخ شناس است عقيده دارد كه درك درد در واقع منعكس كنندة آناتومي و فيزيولوژي است در حاليكه مسايل و فاكتورهاي فرهنگي و اجتماعي پايههاي روشهاي ابزار و يا حتي درمان درد ميباشند. تصور گستردة اجتماعي – سياسيهاي كه از درد وجود دارد در طي دهة گذشته دچار تفسير شده است