روانشناسی و علوم تربیتی
دانلود تحقیق رشته روانشناسی بررسی نظریه ها و سبکهای فرزندپروری انواع سبک های فرزندپروری 2-6-1- سبک قاطعانه سبك قاطعانه(مقتدرانه)، مناسبترین روش فرزندپروری است. والدین مقتدر، درخواستهای معقولی برای پختگی دارند و این درخواستها را با تعیین محدودیتها و اصرار بر اینكه كودك باید از آنها تبعیت كند، به اجرا میگذارند. در عینحال، آنها صمیمیت و محبت نشان میدهند، صبورانه به نقطهنظرهای فرزندانشان گوش میكنند و مشاركت در تصمیمگیری خانوادگی را ترغیب مینمایند. فرزندپروری مقتدرانه، روش منطقی و دموكراتیك است كه طی آن، حقوق والدین و كودكان محترم شمرده میشود (ماهر و كمیجانی، 1386). باوم ریند در سال 1968 والدین دارای اقتدار منطقی را اینگونه تعریف میكند: این والدین همواره در تلاشند تا فعالیتهای كودك را به شیوهی عقلانی و موضوعمدار هدایت كنند. روابط كلامی را تشویق كنند و كودك را در جریان علت و منطق نهفته در روش خود قرار دهند و به ویژگیهای بیانی و ابزاری و نیز استقلال رأی و ثبات قانونمند ارزش می دهند. بدین ترتیب، این والدین در نقاط اختلاف والد- فرزند، كنترل شدیدی را اعمال میدارند اما كودك را در این باره مقید و محدود نمیسازند. این والدین حقوق ویژه خود، به عنوان یك بزرگسال را شناختهاند، اما علایق فردی و ویژگیهای خاص كودك را نیز مشاهده میكنند. والد مقتدر اَعمال كنونی كودك را میپذیرد، اما برای اَعمال آتی، معیارهایی را نیز تعیین میكند. او برای كسب اهدافش، علاوه بر زور بر استدلال نیز تكیه میكند.او تصمیمهای خود را بر پایه توافق گروه یا امیال فردی كودك بنا نمیكند، در عین حال خودش را نیز از خطا و اشتباه مصون نمیداند و اعتقاد ندارد كه تصمیمات او بدون اشتباه هستند (باوم ریند، 1971). این والدین كوشش میكنند تا فعالیتهای فرزندانشان را در یك روش منطقی و مطلوب جهت دهند. آنها كودكانشان را به استقلال تشویق میكنند، اما برای فعالیتهایشان، كنترل و محدودیتهایی قرار میدهند. روش كلامی آنها حالت «بدهبستان» دارد و والدین به این صورت با آنها گرم بوده و حالتی مهربان دارند. آنها از فرزندانشان حمایت میكنند و به آنها مسئولیتهای اجتماعی میدهند. رفتار پخته از آنها انتظار دارند، اما در عین حال حقوق آنها را به رسمیت میشناسند و همچنین به فرزندان در بعضی موارد استقلال میدهند و در مورد درخواستها و قوانین، برای آنها دلیل میآورند و در مورد عقاید فرزندانشان پاسخگو بوده و در تصمیمگیریهای خانوادگی آنها را شركت میدهند (وارنر و برگ، 1997). در این شیوه والدین ضمن اعطای آزادی به فرزندان خود، برای هدایت آنها مقررات و چارچوبهای روشنی تعیین میكنند و با این كه در این چارچوبها قاطع و مصمم هستند، اما مستبد و بازدارنده نیستند. در عین حال آنها برای مقررات وضع شده دلایلی ارائه میدهند. این والدین به نیازها و عقاید فرزندانشان حساسند و آنان را به رعایت مقررات خانوادگی تشویق میكنند (احدی و جمهری، 1378). به زعم باربر، بین و اریكسون (2002) این والدین هم برای رفتار خودمختارانه و هم انضباط ارزش قائلند زیرا معتقدند كنترل منطقی و نیز آزادی حساب شده، موجب میگردد كودكان قوانین و اصول رفتارهای صحیح را درونی كرده و در قبال رفتار و اعمال خود احساس مسئولیت نمایند (احدی و جمهری، 1378). آن ها پشتیبان عاطفی قویای برای كودك به حساب میآیند (ماسن، 1383). در مجموع این سبك یك رویآورد آزادمنشانه و منطقی است كه هم حقوق والدین و هم حقوق فرزندان را مشخص میكند و هم برای آنها احترام قائل است (ویس و اسكوارز، 1996، به نقل از اسلمی، 1385). به فرزندان خود استقلال و آزادی فکری میدهند و آنها را تشویق میکنند و نوعیمحدودیت و کنترل را برآنها اعمال میدارند. درخانوادههایی با والدین مقتدر، اظهارنظر و ارتباط اخلاقی وسیع در تعامل کودک و والدین وجود دارد و گرمیو صمیمیت نسبت به کودک در سطح بالاست( ماسن، کانگر و کاگان، 1370). فرزندان این خانواده ازثبات شخصیتی خوبی برخوردارند، اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی دارند. در مواجهه بامسائل زندگی پختگی بیشتری نشان داده و برای کنارآمدن با مشکلات بیشتر از شیوه هایمقابله ای متمرکز بر مساله استفاده میکنند( احدی، 1373). 2-6-2- سبک آزادمنشانه بومریند والدین آسانگیر را اینگونه توصیف میكند: یك والد آسانگیر در تلاش است تا با شیوههای موافق و همسو با تكانهها، امیال و اَعمال كودك رفتار كند. او درباره خط مشی خود با كودك مشورت میكند و قواعد خانواده را برای او توضیح میدهد. او توقع چندانی برای انجام كارهای منزل و رفتار صحیح از كودك خود ندارد؛ بلكه خود را به كودك همچون منبعی معرفی میكند كه هرگاه بخواهد میتواند از آن استفاده كند و نه به عنوان عامل فعال كه مسئول شكلدهی یا تغییر رفتار كنونی یا آتی كودك است. او به كودك اجازه میدهد كه تا حد امكان، خود به تنظیم فعالیتهایش بپردازد، از اعمال كنترل اجتناب میورزد و پیروی از معیارهای مشخص شده بیرونی را تشویق نمیكند. به علاوه، در تلاش است از استدلال استفاده كند و در دستیابی به اهداف آشكار از زور استفاده نمیكند (باوم ریند، 1971). این والدین با فرزندان خود گرم و بامحبت هستند و تنبیه كمی را برای آنها اِعمال میكنند و خواستههای كمی از فرزندان خود دارند. آنها فرزندان خود را رها میكنند تا رفتار خود را تنظیم كنند. فرزندان این والدین، خوداعتمادی و تكانشگری كمی دارند و فاقد استقلال و مسئولیتپذیری اجتماعی هستند. رفتار این والدین بیشتر پذیرنده، مثبت و غیرتنبیهی است. آنها با فرزندانشان دربارهی تصمیمگیری مشورت میكنند و در مورد قوانین خانوادگی به آنها توضیح میدهند و از اعمال قدرت پرهیز میكنند و فرزندان را به اطاعت از معیارهای تعیین شده توسط محیط بیرونی تشویق نمیكنند. والدین آسانگیر، انتظارات اندكی از فرزندان خود داشته و هیچگونه كنترل و پاسخگویی هم نسبت به آنان ندارند (لایبل و تامپسون، 2002). خانواده هایی که به سبک آزادمنشانه اعتقاد دارند به صورت افراطی نسبت به فرزندان خود پذیرش و پاسخ دهیدارند، آنها توقعی از فرزندان خود ندارند و نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی فرزندخود سهل انگار هستند. در این خانواده ها نظم و ترتیب و قانونِ کمیحکم فرماست وپایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی کم است و هر کس هر کاری که بخواهد می-تواند انجام دهد( استین برگ، 1996). این خانواده ها نقطه مقابل خانواده های مستبدمی باشند. هیچ الگوی تربیتی بر خلاف خانواده مستبد در این خانواده ها وجود ندارد.فرزندانی که در این خانواده ها رشد کرده اند اساساً لوس و نُنُر از خود راضی و پرتوقع هستند و از دیگران انتظارات بیش از اندازه دارند. تاب و توان مقابله با مشکلاتو ناملایمات و دشواریهای زندگی را ندارند. چرا که اساساً همیشه خواسته هایشان توسطوالدین برآورده شده و شکست و ناکامی را تجربه نکرده اند. بنابراین در برابرناملایمات زندگی به سرعت به روش های اجتنابی مانند اعتیاد متوسل میشوند. شخصیت ضعیف و شکننده، مسئولیت پذیری پایین، عدم قدرت تصمیم گیری و وابستگی به دیگران ازویژگی های فرزندان تربیت شده در چنین خانواده هایی می باشد( احدی، 1373). فهرست مطالب 2-2-تعلیم و تربیت، تعاریف و مفاهیم مربوط به آن 6 2-3- تاریخچه ارتباط والدین و فرزندان 8 2-4- فرزندپروری 10 2-5-سبکهای فرزندپروری 13 2-6- انواع سبکهای فرزندپروری 16 2-6-1- سبک قاطعانه 16 2-6-2- سبک آزادمنشانه 18 2-6-3- سبک مستبدانه 20 2-7- پیشینه نظری 22 2-7-1- نظریه اریکسون: 22 2-7-2- نظریه مورای 23 2-7-3- نظریه شیفر 25 2-7-4- نظریه زیگلمن 28 2-7-5- نظریه پیشرفت اتکینسون: 31 2-7-6- نظریه انگیزه پیشرفت مککلهلند 33 2-8- پیشینه تجربی 35 2-8-1- تحقیقات داخلی 35 2-8-2- تحقیقات خارجی 42 2-9-پیشنهی نظری تحقیق 44 منابع و مآخذ 47