روانشناسی و علوم تربیتی
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی نظریه های روانشناسان درباره سبک های فرزندپروری مقدمه
شیوههای فرزند پروری، اعتقاد و نظر والدین نسبت به
چگونگی ارتباط با کودک است که والدین در رابطه با فرزندان خود اعمال میکنند و در
شکل گیری شخصیت آینده کودک نقش بسزایی دارد.
هدف تمامی شیوه های فرزند پروری ، پرورش کودک و آماده سازی وی برای ایفای نقشی است که گروه و حوزه ی فرهنگی وی بر عهده اش می گذارند. کودکان چنان پرورش می یابند که بتوانند راه و رسم زندگی والدین خود را در ایفای نقش خود پی گیرند. والدین واسطه انتقال آرمان های فرهنگی کودک به اجتماع هستند. آرمان های فرهنگی هر اجتماع تعیین کننده ی نوع و چگونگی آموزش هایی است که کودک باید فرا گیرد و از آنجا که الگوها و ایده آل های خود ، کودکان را به شیوه های متفاوت پرورش می دهند. کودک اولین بارایده آل ها و آرمان ها و بایدها و نبایدها را از محیط خانواده و والدین خود می آموزد. خانواده یکی از عوامل موثر در رفتار افراد است. کودک در محیط خانواده تجارب گوناگونی را کسب می کند و از طریق این محیط کوچک است که با دنیای خارج آشنا می گردد و طرز معاشرت بادیگران را می آموزد (احدی،1381).
خانواده ها از جنبه های مختلف با هم تفاوت دارند، بنابراین تاثیر خانواده در رفتار افراد متفاوت است. در یک خانواده سالم محیط به گونه ای است که شرایط برای تامین احتیاجات اساسی کودکان در زمینه های مختلف فراهم می باشد. رفتار کودکی که در این خانواده پرورش می یابد با رفتار کودکی که محیط خانواده وی، مانع تامین احتیاجات اساسی اوست کاملا متفاوت است (برک،2008).
بدون تردید هر گونه نقص و نارسایی در ساخت خانواده می تواند از همان طفولیت در رشد کودک تاثیر نامطلوبی داشته باشد. نتیجه تحقیقات نشان می دهد که محیط های نامساعد خانوادگی موجب ناسازگاری و احساس عدم امنیت در کودکان شده، و محیط های سرشار از عشق و تفاهم و دوستی ، کودکانی شاد، سازگار و دارای اعتماد به نفس به وجود می آورند. در سال های اخیر پژوهش های زیادی درباره ی عوامل خانوادگی موثر در رفتار و طرز فکر کودک صورت گرفته است. این پژوهش ها نشان می دهد در بین عوامل مختلفی که در پرورش شخصیت سالم در کودکان و نوجوانان موثرند، شیوه های تربیتی و فرزندپروری والدین و نحوه ی ارتباط والدین و کودک از اساسی ترین عوامل محسوب می شود(نوابی نژاد،1387).
عوامل موثر بر شیوههای فرزندپروری
بلسکی (1990) معتقد است که سه عامل تعیین کننده کلیدی و مرتبط به هم در
تعیین نوع شیوههای تربیتی کودک موثر است: - عوامل مربوط به کودک که شامل خلق و خو، جنسیت و ترتیب تولد کودک است. - عوامل مربوط به والدین و خانواده شامل ویژگیهای شخصیتی والدین، تحصیلات والدین، پایگاه اقتصادی- اجتماعی خانواده و اندازه خانواده. - عوامل فرهنگی و محیطی(محمدی و لطیفیان،1387). 2-2-8-1 عوامل مربوط به کودک الف: خلق به نظر میرسد که متغیر خلق کودک، نوع تعلیم و تربیتی را که او دریافت میکند، تحت تاثیر قرار میدهد. پژوهشگران مشاهده کردهاند که والدین مثل سایر بزرگسالان وقتی در مقابل یک کودک نافرمان، منفی و خیلی شلوغ قرار میگیرند، معمولا با رفتار منفی و آمرانه واکنش نشان میدهند.توماس و استلاچس (1977) از اولین کسانی بودند که مطالعه درباره خلق و خوی کودک و تاثیر آن را به طرز رفتار والدین و شیوه فرزندپروری آنها آغاز نمودند. آنها طی یک سری مطالعات طولی به مدت هفت سال یعنی از تولد کودک تا سن هفت سالگی دریافتند که شیوه برخورد مادران با کودکان با توجه به خلق و خوی آنان متفاوت است. به عنوان مثال مادران با کودکان کژخو و پر درد سر با تندی و پرخاش بیشتری نسبت به سایر کودکان برحورد میکردند. تامسون و همکارانش (1996) در مطالعه روی کودکان 3 ساله دریافتند که خلق دشوار و فعالیت بیش از اندازه، با اکراه مادر در مراقبت از کودک و عدم وجود نوازش پذیری در کودک ارتباط زیادی دارد(ماسن و همکاران،2005). ب- جنسیت کودک جنسیت کودک از جمله عواملی است که از ابتدای تولد در رفتار والدین نسبت به کودک موثر است. بیشتر والدین بر خلاف ادعایشان مبنی بر مهم نبودن جنسیت فرزند ترجیح میدهند فرزند نخست پسر و دومین فرزند دختر باشد. از همان آغاز خردسالی، والدین با پسران و دخترانشان رفتار متفاوتی دارند. به طور کلی معلوم شدهاست که والدین، دختران را به وابسته بودن و داشتن روابط خانوادگی نزدیک، تشویق میکنند و بر داشتن روحیه اکتشاف در سالهای کودکی، پیشرفت، استقلال و رقابت طلبی در پسران تاکید دارند. والدین با آنکه هم از فرزندان دختر و هم پسر خود انتظار استقلال و رشد یافتگی و انجام کارهایی مثل مرتب کردن اتاق و غیره را دارند، اما در کارهایی که احتمال خطر بیشتری دارد، رفتارشان با آنها متفاوت است. مثلا والدین دوست دارند فرزند پسرشان از محیط خانه دور شود و به تنهایی از خیابان عبور کند، در مقایسه با دختران که کمتر چنین توقعاتی از آنان دارند. همچنین والدین نیازی نمیبینند که پسران خود را پس از اتمام مدرسه تحت نظارت داشته باشند، در حالیکه در مورد دختران این گونه نمیاندیشند. این طرز رفتار متفاوت، رشد احساسات مربوط به منشاء اثر بودن، ماجراجویی و کاوش آزاد در دختران را محدود میکند و ممکن است به سازگاری بیشتر فرد با هنجارها و ارزشهای فرهنگی بیانجامد (برجعلی،1384) . ج- ترتیب تولد وضع و موقعیت کودک در خانواده یکی از عوامل موثر در شیوه فرزندپروری والدین و متعاقبا رشد شخصیت کودک به شمار میرود. کودکی که تنها فرزند خانواده است، و یا فرزند اول، فرزند وسط، آخرین فرزند، تنها فرزند پسر در میان دختران و یا تنها فرزند دختر در میان پسران، در طرز پرورش و نحوه ارتباط و برخورد والدین با کودک بسیار موثر است. آدلر و پیروانش در این زمینه برای ساخت و موقعیت کودک در خانواده اهمیت خاصی قائل هستند. آنها بر این باورند که والدین با هریک از کودکان در خانواده به گونهای منحصر به فرد رفتار میکنند و رفتار هر کودک نیز با توجه به موقعیت خودش متفاوت است (انتن و گولان ،2009). به عنوان مثال آدلر (1925) معتقد است که بچههای بزرگتر خانواده به خاطر این که یک دوره موقتی در مرکز توجه هستند، نازپرورده میشوند که این نازپروردگی با تولد فرزند بعدی به طور ناگهانی پایان می پذیرد. بچههای اول معمولا محافظه کار، مسئول، و دنباله رو حرفه والدین هستند. بچههای دوم گرایش به رقابت و شورش دارند. کوچکترین فرزند در مواجهه با حضور چندین رقیب بزرگتر، تمایل به جاهطلبی زیاد دارد و معمولا نازپرورده، ترسو و وابسته است. با توجه به تفاوتهای رفتاری و شخصیتی فرزندان با ترتیب تولد متفاوت، مسلما رفتار والدین با آنها و شیوه فرزندپروری که در تعامل با آنها اتخاذ میکنند متفاوت است (گنجی،1385). 2-2-8-2- عوامل مربوط به والدین و خانواده الف- اندازه خانواده همراه با افزایش تعداد اعضای خانواده، نگرش والدین در مورد پرورش کودک و شرایطی که کودک در آن پرورش مییابد، تغییر میکند. در خانواده هایی که کودکان زیادی دارند، به ویژه بیش از شش فرزند، نقشهای خانواده با صراحت بیشتر مشخص میشود، وظیفه هر شخص تعیین میشود و انضباط شدیدتر و قدرت طلبانه تر است. در خانوادههای پرجمعیت، مادران به ویژه در مورد فرزندان دخترشان کنترل شدیدی به کار میبرند و از آنها انتظارات بیشتری در جهت حمایت و کمک به فرزندان کوچکتر دارند (دارلینگ،1999) . علاوه بر این به موازات افزایش تعداد فرزندان در خانواده، مادر نه تنها توجه کمتری به کودکان نشان میدهد، بلکه صمیمیت و محبت او هم نسبت به آنها کاهش مییابد. به دلیل فرصت کمتری که این گونه خانوادهها برای برقراری ارتباط با کودک دارند، چنین رابطهای باعث میشود که کودکان در خانوادههای پر جمعیت از استقلال بیشتری برخوردار باشند. از طرف دیگر، در خانوادههای کمفرزند والدین با فرزندان رابطه مطلوب و مناسبتری دارند (گنجی،1385). از سوی دیگر داشتن خانواده کمفرزند میتواند موجبات برتریهای اقتصادی- اجتماعی را فراهم کند. در چنین موقعیتی توجه والدین به فرزندان بیشتر میشود و روشهایی که در تربیت فرزندان به کار میبندند، توام با محبت، صمیمیت و دخالت بیشتری است. اما این به این معنی نیست که در چنین خانوادههایی، کودکان از شیوههای فرزندپروری بهتری برخوردارند. برای مثال برخورد خانوادهای که تنها یک یا دو فرزند دارند، با کودک به گونهای است که معمولا تمام اشتغالات و انرژی و آرزوهای والدین که گاهی چند نصل به طول انجامیدهاست، به تنها فرزند خانواده متمرکز میشود و تا آنجا ادامه پیدا میکند که به استقلال کودک لطمه شدیدی وارد میکند (کاپلان و همکاران،2009). فهرست مطالب شیوه های فرزندپروری 36 2-2-1- تاریخچه شیوه های فرزندپروری 36 2-2-2- اهمیت شیوه های فرزندپروری37 2-2-3- کارکرد والدین از دیدگاه نظریه های روان شناختی 38 2-2-4- تعادل والدین- فرزندان 39 2-2-5- شخصیت وروابط والدین با فرزندان43 2-2-6- نقش مادردرتربیت فرزندان 46 2-2-7- انواع شیوه های فرزندپروری 47 2-2-7-1- شیوه فرزند پروری مقتدرانه 48 2-2-7-2- شیوه فرزندپروری مستبدانه48 2-2-7-3- شیوه فرزندپروری سهل گیرانه 49 2-2-8- عوامل موثر برشیوه های فرزند پروری 50 2-2-8-1- عوامل مربوط به کودک 50 2-2-8-2- عوامل مربوط به والدین وخانواده ها 52 2-2-8-3- عوامل فرهنگی ومحیطی 54 2-2-9- نظریه های مربوط به شیوه های فرزند پروری 55 2-2-9-1- شیوه های فرزند پروری از دیدگاه شفر 55 2-2-9-2- شیوه های فرزند پروری از دیدگاه مک کوبی ومارتین 56 2-2-9-3- شیوه های فرزند پروری از دیدگاه گورن 56 2-2-10-ارتباط شیوه های فرزند پروری با اختلالات رفتاری – هیجانی کودک 57 2-4- یافته های پژوهشی در داخلی وخارجی در قلمرو موضوع مورد بررسی 78 2-4-1- یافته های پژوهشی در داخل کشور 78 2-4-2- یافته های پژوهشی در خارج کشور80 2-5- خلاصه 81 منابع