علوم انسانی
مقاله علمی پژوهشی رشته ادبیات فارسی، عرفان و ادیان با عنوان نگاه تحلیلی به کمال زن با تکیه بر آراء ابن عربی چکیده: ابنعربی با بهرهگیری از کلام رسول خدا(ص) که فرمود: «کمل من الرجال کثیرون و من النساء مریم بنت عمران وآسیه امرأه فرعون» راه کمال را بر هر زن باایمان هموار میداند. وی معتقد است رجولیت و انوثیت عارض بر انسانیت است و زن و مرد، آن گاه، مرد نامیده میشوند، که به کمال برسند. ابنعربی علت خلقت انسان را دستیابی به کمال میداند؛ بنابراین تفاوتی در میان زن و مرد نیست و حتی ابنعربی زن را به حضرت حق نزدیکتر میداند؛ زیرا معتقد است که زن محل تکوین است. ازاینرو، به مکوّن حقیقی نزدیکتر است. او امامت و قطبیت را برای زنان دستیافتنی میداند. لذا، در این پژوهش با تکیه بر آراء ابنعربی و با استناد به متون عرفانی کمال، مراتب و راه دستیابی به آن بیان شده است. کلمات کلیدی: زن عرفان ابنعربی رابعه عدویه سلوک زنان مقدمه: همواره در طول تاریخ شاهد نگاه جنسیتی به سلوک زنان هستیم. عدهای بر این باورند، که زنان توانایی رشد و تعالی به قلههای رفیع انسانی را دارا نیستند؛ از همین رو آنها مانع رشد و سلوک مردانند. در مقابل ابن عربی، این معنی را برداشت جنسیتی ندارد و راهیابی به کمال را برای نوع انسان قابل دسترس میداند. در این گفتار، ابتدا به شواهد تاریخی در باب نگاه جنسیتی به کمال زنان میپردازیم و در ادامه کمال و مراتب آن و راه دستیابی به آن بیان میگردد. انسانیت جامع انوثیت و ذکوریت است و هرکه در راه تعالی گام بردارد در صف انسان به کمال رسیده یا به تعبیر ابن عربی در صف رجال قرار میگیرد. در ادبیات عرفانی نوعی عناد با زن دیده میشود. نگاه عارفان به زن عموماً نگاهی از روی حقارت است و زن را قابل اجتناب میدانند؛ شمس تبریزی به صراحت بیان میدارد که «نفس طبع زن دارد بلکه خود زن طبع نفس دارد«( شمس تبریزی، 1369، ص 287) در کشفالمحجوب آمده است: «در جمله نخستین فتنههایی که بر سر آدم مقدّر بود، اصل آن از زنی بود اندر بهشت و نخست فتنهای که اندر دنیا پدیدار آمد، یعنی فتنۀ هابیل و قابیل هم از زنی بود و چون خداوند، تبارک و تعالی، دو فرشته را خواست تا عذاب کند، سبب آن زنی شد و الی یومنا هذا، همه فتنههای دنیایی و دینی ایشانند». (هجویری،1389 ،ص475) بعضی ازشاعران، نیز به دیدۀ تحقیر به زن نگریستهاند. از جملۀ آنها خاقانی شروانی است. «خاقانی، شاعر بزرگ و فرهنگآفرین قرن ششم که در اسلوب ویژۀ خویش بزرگترین سخنسرای تاریخ ادب فارسی است، در چند جای دیوان خویش، داشتندختر و تولّد دختر را به زشتترین صورتی، توصیف کرده است و آن را مصیبتی عظیم دانسته است: «سرفکنده شدم چو دختر زاد بر فلک سر فراختم چو برفت بودم از عجز چون خر اندر گل بر جهان اسب تاختم چو برفت ماتم عمر داشتم چو رسید عمر ثانی شناختم چو برفت محنتش نام خواستم کردن دولتش نام ساختم چو برفت» (دیوانخاقانی،ص835 / شفیعیکدکنی،1390:ص80 ) در داستان آدم و حوا، حوّا را مسبّب ترک اولی آدم دانستهاند. قابیل، هابیل را به خاطر زن ـ داستان ازدواج قابیل و هابیل ـ کشت و در داستان نوح و لوط، زنان فتنهانگیزی کردهاند. در مقام خلقت، گذشته از صحت و سقم خبر ، آفرینش زن را از دندۀ چپ مرد( آدم) دانستهاند . در مثنوی به ایجاز اشارهای به هرکدام از این تلمیحات تاریخی شده است: « چند با آدم ابلیس افسانه کرد چون حوا گفتش بخور آنگاه خورد اولین خون در جهان ظلم و داد از کف قابیل بهر زن فتاد نوح بر تابه بریان ساختی واهله بر تابه سنگ انداختی مکر زن بر کار او چیره شدی آب صاف وعظ او تیره شدی قوم را پیغام کردی از نهان که نگه دارید دین زین گمرهان » (دفتر ششم ،4470 -4474) با همۀ نگاههای تحقیرآمیز نسبت به سلوک زنان،به خصوص از قرن ششم هجری به بعد، از همان آغاز و از هنگامههای تکوین عرفان اسلامی در ایران، شاهد حضور زنان عارف هستیم که از جملۀ آنها رابعه عدویه است که در ادامه به حضور پررنگ او و دیگر شیرزنان وادی عرفان اشاره میکنیم. در این مقاله بحث بر سر کمال زن است. آیا زنان در راه دستیابی به کمال دچار نواقصی هستند؟ آراء عارفان خاصه ابنعربی در این باره چگونه تبیین شده است؟