از ميان دشمنان اسلام تنها طايفه اى كه لحظه اى دست از عداوت و دشمنى با پيامبر و مسلمانان برنداشت, طايفه بنى
اميه بود. سركرده اين طايفه ابوسفيان بود; او
كسى بود كه تا پيش از فتح مكه, يكى از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان
به حساب مىآمد. او كسى بود كه جنگ بدر, احد و احزاب را به قصد نابودى اسلام راه اندازى كرد و تا فتح مكه لحظه اى عقب ننشست و
فرزندش معاويه ـ كه در فساد, طغيان و بى
دينى, كمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بناى مخالفت با پيامبر و اهل بيت او را گذاشت. پس از شهادت اميرمومنان(ع)
بدترين فشارها را عليه شيعيان و پيروان آن حضرت
روا داشت.
و مى توان گفت كسى كه بيش ترين لطمه را به پيكره اسلام و مسلمانان وارد كرد, معاويه بود; چرا كه او طى پنجاه
سالى كه برمسلمانان مسلط شده بود, نه تنها
بسيارى از حرمت ها را شكست بلكه در تحريف سيره و سنت پيامبراكرم(ص) تلاش زيادى كرد.
اميرمومنان كه بهتر از هركس ديگرى سابقه ديرينه اين طايفه و على الخصوص معاويه را مى دانست, طى نامه اى به
مردم عراق به اين مسئله اشاره كرده و چنين
خاطر نشان مى سازد:
((بدانيد كه شما مردم عراق با كسانى رو به رو
شده ايد كه طلقإ (آزاد شدگان) و فرزندان
طلقإ هستند, و با گروهى مى جنگيد كه به زور و به اكراه
اسلام آورده اند. آنان از دشمنان خدا و سنت پيامبر و قرآن مجيد و پيروان احزاب و بدعت ها مى باشند. ))(1)
و در خطبه ديگرى به هنگام تشويق ياران خود به هنگام رفتن به جنگ عليه معاويه فرمود:
((پيش به سوى دشمنان خدا و سنت و قرآن مجيد;
به سوى باقى ماندگان احزاب و قاتلان
مهاجران و انصار.))(2)