مجموعه معارف انسان
به سه دسته تقسيم مي شوند : 1
1. آنچه از طرق عادي
كسب مي شود ؛
2. آنچه از غير طرق
عادي كسب مي شود ؛
3. آنچه از طريق غير
عادي كسب مي شود .
4. طرق عادي كسب
معرفت ،
يعني : " راه هايي كه
براي همه انسانها در همه زمانها بالقوه امكان دارد ” ، اين راه ها عبارتند از :
الف ـ طريق عقلي ـ
استدلالي ؛
ب ـ طريق حسي ـ تجربي
؛
ج ـ طريق نقلي ـ
تاريخي ؛
د ـ طريق كشفي ـ
شهودي .
طريق غير عادي كسب
معرفت ، يعني : " راهي كه براي همه انسانها در همه زمانها بالقوه امكان ندارد ” و
آن " طريق وحي ” است .
در ارتباط با آنچه از
غير طرق عادي توسط انسان كسب مي شود ، مي توان به علوم روحي يا فرا روان شناختي
اشاره نمود.2
در تحقيقات مختلف
براي پاسخگويي به مساله " نسبت علم و دين ” اگر علم به معناي طريق عادي اول در نظر
گرفته شود در حقيقت " نسبت فلسفه و دين ” مطرح مي گردد و اگر علم به معناي طريق
دوم در نظر گرفته شود " نسبت علوم تجربي و دين ” مد نظر قرار مي گيرد ، همين طور
ممكن است طريق عادي سوم و چهارم در نظر گرفته شود كه در اين صورت " نسبت تاريخ و
دين ” و " نسبت عرفان و دين ” مطرح خواهد شد .
مراد از دين مجموعه
تعاليمي است كه از طريق غير عادي كسب معرفت ، يعني " وحي ” 3 بدست مي آيد ، 4 اما گاه معادل خود متون ديني گرفته مي شود و
گاه به تفسير متون ديني و گاهي نيز به سيره عملي دينداران اطلاق مي شود .
در نوشتار حاضر مراد ما
از علم " مجموعه معارفي است كه بشر از طرق عادي كسب معرفت تحصيل مي كند ” و اگر در جايي منظور بخش خاصي از آن بود تذكر
مي دهيم و مراد ما از دين " متون ديني ” است و اگر جايي دين را به معناي " تفسير
متون ديني ” و يا " سيره عملي متدينان ” گرفتيم متذكر مي شويم .
سعي نگارنده در اين
نوشتار كوتاه اين است كه مساله " نسبت علم و دين ” را طي ذكر چند نكته وضوح بخشد .
5