آيا بحث دربارة وجود سوسياليسم از دورانهاي بشر اوليه، بمنزلة تحقير آن است يا تجليل از آن؟ اگر بپذيريم كه سوسياليسم اصالتش را از دورانهاي بشر اوليه نميگيرد، در اين صورت ديگر نميتوان آن را آخرين راه پيشرفت بشرتلقي كرد.
لغت سوسياليسم جوان است زيرا فقط درقرن هجدهم پايدار شده و صفت سوسياليست از آن هم جوانتر است زيرا در سال 1822 در انگلستان، و در1831 درفرانسه عنوان گرديده است. معني لغوي آن جامعهگرائي است و از ريشه «سوسيوس»[1] به معني شريك و همراه مشتقشده ولي بازهم ميتوانيم عقبتر برويم و در زبانشناسان ريشة اروپائي آن را به صورت «سكو»[2] بيابيم كه بهنظر زبانشناسان ريشة لغت «سوسيته» يا اجتماع، و مبين كساني است كه باهم زندگي ميكردهاند. پس جايشگفتي نيست كه ريشة سوسياليسم درجوامع اولية انساني وجود داشته باشد. نوعي سلطة مذهبي برآنان داشت. سوسياليسم غارنشيني از سازمان تقسيمكار بسيار منظمي برخوردار بود و بههركس طبق ذوق و استعدادش كاري محول ميشد. به زنان سبزيكاري و به مردان شكار و صيدماهي