روش اولين صادره از آخرين وارده و توليد ناخالص ملي :
اين سوال پيش در آمدي است بر بحث پيامدهاي اقتصادي كه در فصل هاي بعدي آمده است . حسابداري اثباتي ( تئوري اثباتي ) چنين استدلال مي كنند كه تمام مقرارت حسابداري داراي عواقب اقتصادي مي باشند و اين عواقب را بايد در زماني كه راجع به يك استاندارد يا يكي از مقررات ، تصميم گيري مي كنيم ، مد نظر داشت .
فصل بعدي ، بررسي هيئت استانداردهاي حسابداري مالي را نشان مي دهد كه مسئوليت آنها بيان حقيقت است ، مهم نيست كه چه نتايج اقتصادي را در بر دارد. اين بيشتر در چارچوب مفهومي و با دقت توضيح داده شده است. هر چند Pilate و منتقدان FASBپرسيده اند كه «حقيقت» چيست؟
نظر من اين است هر چند برخي مواقع مشكل است كه حقيقت حسابداري تعريف شود و مشكل است كه در زمانهاي مختلف سنجيده شود ، اما آن شناخته ترين موضوع مي باشد . براي مثال ، ما همگي ارزيابي كرديم كه حسابداري بهاي تمام شده ي تاريخي، حقيقت را دربارة بهاي جاري دارايي ها نمي گويد. حتي اگر چه ممكن است جوابهاي دقيقي ازآنچه كه حقيقت واقعي اقتصادي را تشكيل مي دهد، نداشته باشيم. حتي اگروجود داشته باشد، من معتقدم كه ما همگي تصديق مي كنيم كه فهميدن اين موضوع ، توانايي ما را در تشخيص سرمايه گذاريهاي خوب و بد بهبود مي بخشد .
به طور واضح ،آن سهامداران حاضر قادر مي سازد خبرهاي بد را از به عنوان كسرسهام اعلام نمايد . دردنياي امروز كه افراد تنها به نتايج اقتصادي بي واسطه توجه مي كند ،اين همان حقيقت افشاء تعريف مي شود