ولات امام زمان (عج)
بنا به دريافتهاي مردم وآمادگيهاي افكار از عصرهاي پيشين , نسبت به قيام و و انقلاب آن حضرت دوران بارداري امام همچون حضرت موسي مخفي و پنهان از نظرها بود به نحوي كه ((حكيمه)) عمه آن حضرت مي گويد : ((امام حسن عسگري عليه السلام , به من فرمود :شب را پيش ما بمان , امشب جانشين من متولد مي شود,عرض كردم از كه متولد مي شود ؟ من در نرگس نشان حملي نمي بينم ؟ فرمود : مثل او مانند مادر موسي (يوكابد) است . تا هنگام ولادت از حمل او اثري نيست" من با نرگس خوابيدم و طلوع صبح نزديك شد و نرگس در حالي كه مي لرزيد به سوي من آمد ,بنه سينه چسباندم و بر او , سوره اخلاص (قل هو الله) و قدر (انا انزلناه…) و آيه الكرسي خواندم , پس طفل در شكم مادر ب من جواب داد و با من هم صدا شد, ديدم خانه روشن گشت , چون نگاه كردم ديدم رو به قبله افتاده است . من طفل را به نزد ابومحمد بردم روي زانويش قرار داد و به او فرمود : فرزندم با اذن خدا سخن بگو ! طفل لب گشود و بعد از استعاذه و آغاز كلام به نام خدا فرمود : ((و نريد ان نمن …)) آنگاه سلام و صلوات بر پيامبر و ائمه هدي فرستاد و يكايكي ايشان را نام برد . سپس امام به من فرمود : او را به مادرش برگردان كه چشمش روشن شود ,و بداند وعده خدا حق است )). آن حضرت تميز و ختنه شده متولد شد و بر ذراع فرخنده را همچنان كه از ديرباز كوشزد شده بود : جاء الحق و .. .تقويم زمان اين روز فرخنده نيمه شعبان المعظم نشان مي دهد . بدور از چشمان همه خفاشان شب رست روزگار با سپيده صبح نغمه حيات را متنزنم مي شود . اين مولود را جز چشم ستارگان و ديده فرشتگان و مادر و عمه اش حكيمه , چشمهاي ديگري نظاره گر نشد چه بسا همه چشمها در خواب بودند و نديدند. و اين راز عظيم الهي بعد از تولد نيز مكتوم مي ماند و امام عسگري عليه السلام به تعداد معدودي از دوستان و شيعيان خبر مي دهد و بعد از انتشار خبر ولادت آن حضرت دشمنان حصول اطلاع نموده و دوستان و شيعيان خاص كتمان مي كنند و در پناه پدر پنهان از چشمهاي زندگي را سپري مي كند و در سن پنچ سالگي سايه پر مهر پدر افول نموده و غبار يتيمي بر سيماي ملكوتي اش مي نشيند و اين كودك حجت بالغه الهي مي شود همچنان كه به يحيي پيامبر در كودكي حكمت داده شد و عيسي مسيح در گهواره به پيامبري برگزيده شد