چکیده
درس تعلیمات اجتماعی همان طور که از عنوان آن پیدا است به زندگی روزمره جمعی و فردی ما میپردازد. ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی تلاش میکنیم تا راه های زیستن در جامعهی امروز را به فرزندان خود آموزش دهیم، اینکه زندگی اجتماعی چیست؟نهادها و سازمانهای اجتماعی کدامند؟ جایگاه فرد در جامعه چگونه است؟ او چه نقش هایی در زندگی اجتماعی دارد؟ چه انتظارات از او میرود و متقابلا نظام آموزشی چه حقوق، امتیازات و امکاناتی در اختیار فرد میگذارد؟ درس تعلیمات اجتماعی به منظور کمک به شکل دادن به «تخیل اجتماعی» دانشآموزان ارائه میشود. تخیل اجتماعی دانشآموزان عبارت است از ذهنیت و قابلیتهای ذهنی که دانشآموزان از نظر شناختی، عاطفی و رفتاری به دست میآورند تا به کمک آن بتوانند تصویری از خود و جامعهای که در آن زندگی میکنند، بیافرینند. درس تعلیمات اجتماعی، درس یادگیریهای اجتماعی دانشآموزان است، یعنی مجموعهای از مهارتها و قابلیت های گوناگونی که دانشآموزان باید برای زندگی جامعه امروز بدست آورند تا بتوانند بعنوان یک فرد زندگی موفق، سالم و سعادتمندی داشته باشند، در عین حال بتوانند به سلامتی و سعادت دیگران و جامعه نیز کمک کنند. ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی تلاش میکنیم تا تخیل اجتماعی دانشآموزان را در زمینه جامعه خود و در عین حال جامعه جهانی شکل دهیم؛ به ویژه که در دنیای امروز به کمک رسانهها و فرایندهای جهانی شدن دیگر هر شهروند نه تنها در جامعه خود بلکه در کلیت جهان زندگی میکند. از این رو ما از طریق درس تعلیمات اجتماعی باید بتوانیم تخیل دانشآموزان را به گونهای پرورش دهیم که بتوانند رابطه جامعه خود با را با جهان درک کنند، موقعیت خود را در جامعه جهانی بشناسند، و در عین حال دانشآموزان باید تخیل اجتماعی را بدست آورندکه بتوانند به کمک آن کم و بیش الگوها و قواعد پیش بینی پذیر رفتار اجتماعی و زندگی را در جامعه بیاموزند. دانشآموزان به هر حال از راه های گوناگون مانند رسانهها، معاشرت مناسباتهای اجتماعی، تجربههای گوناگون اجتماعی و از جمله کتابهای درسی و درس تعلیمات اجتماعی میآموزند که چگونه جامعه را تحلیل کنند. .اما امروزه وقتی با دقت به رفتار و عملکرد دانش آموزان توجه می کنیم متوجه می شویم دانش آموزان با شور و شوق درس تعلیمات اجتماعی را نمی خوانند. تلاش دارند بهانه هاي مختلف از کلاس فرار کنند و سعی ندارند از حوادث گذشته مطالبی فراگیرند در کلاس به درس توجهی نمی کنند. تکالیف درسی را به خوبی انجام نمی دهند. سطح علمی بیشتر دانش آموزان در سطح قابل قبولي نيست. این بی علاقگی به درس تعلیمات اجتماعی مرا واداشت تا دست به تحقیق در این زمینه بزنم تا علل آن را بیابم در ضمن از مدیر مدرسه و اولیاي محترم که در این کار مرا یاري کردند، تشکر می کنم. مقدمه انسانها امروزه در ارتباط تنگاتنگ با یكدیگر زندگی می كنند . و این ارتباطات طوری فواصل مكانی و زمانی را در نوردیده كه از دنیا به عنوان دهكده جهانی ذكر می گردد. انسانها باید قادر باشند كه روابط دوستی با یكدیگر برقرار کنند ، حداقل این ارتباط رابطه ی انسانی است كه پیرامون افراد صورت می گیرد. و روابط انسانی عبارت است از: برقراری ارتباط انسانی با افراد از طریق پذیرفتن وجود ، شخصیت وویژگی افراد با تمام تفاوتهای آنان. شناخت كودك از محیط، ایجاد ارتباط با محیط از بدو تولد آغاز می گردد و خانواده به عنوان اوّلین مكان برای اجتماعی كردن كودك محسوب می گردد. مدرسه بعد از خانه سعی دارد كه به صورت منطقی و منظم فرد را اجتماعی كند. برای این امر از دو طریق عمل می نماید. اوّل این كه كودك با ورود به مدرسه باید بداند كه وارد جامعه ی بزرگی شده است كه دارای قوانین خاص خودش می باشد و او ملزم است كه با رعایت این اصول و قوانین با افراد مخاطب خود ارتباط برقرار كند. در مرحله ی دوم دروسی در ارتباط با اجتماعی نمودن دانش آموزان در نظر گرفته شده كه سعی دارد كودك درك درستی از جامعه و مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته باشد. وبتواند با كسب مهارتهای لازم اجتماعی جایگاه مناسبی برای خود به عنوان یك فرد مسئول پیدا نماید اینجانب …. در گزارش تخصصی فوق الذکر تصمیم گرفتم دانش آموزان پایه … آموزشگاه …. را به درس تعلیمات اجتماعی علاقه مند نمایم.
بیان مسأله
اينجانب … آموزگار پایه …. آموزشگاه …. شهرستان … هستم. و مدت … سال و .. ماه است که در آموزش و پرورش در حال خدمت می باشم دانش آموزان این مدرسه داراي علاقه زیاد به تحصیل هستند و با اشتیاق وارد کلاس می شوند و من هم با چنین دانش آموزانی می توانم از روش هاي مختلف تدریس استفاده کنم و در کار خود موفق هم هستم.در ابتداي سال تحصیلی مدیر محترم جلسه ي شوراي آموزگاران را تشکیل داد که اکثر آموزگاران از جمله خود من هم در این جلسه شرکت نمودم. مدیر مدرسه گزارشی از عملکرد سال تحصیلی سال قبل را ارائه دادند و از وضعیت درسی دانش آموزان و علاقه آنها به تحصیل صحبت کردند و خاطرنشان ساختند که این دانش آموزان این مدرسه از وضعيت درسي نسبتا بالايي برخوردارند . طبق بررسي هايي كه خود من انجام دادم فهميدم كه دانش آموزان اين مدرسه بيشتر وقت خود را صرف درس هاي پايه مثل رياضي و علوم مي كنند و علاقه چنداني به درس تعلیمات اجتماعي از خود نشان نمي دهند. با شروع کلاس ها من وارد کلاس شدم، بعد از وارد شدن به کلاس سوم شدم بعد از سلام و احوالپرسی خودم را معرفی کردم و از آنها خواستم که خودشان را براي من معرفی کنند و این کار را کردند. بعد از این در مورد اهمیت درس تعلیمات اجتماعی براي آنها سخنرانی کردم. و در مورد فایده هاي تعلیمات اجتماعی براي زندگی شان در جهان امروز توضیحاتی دادم. در ضمن صحبت متوجه شدم که بیشتر دانش آموزان به همدیگر نگاه می کنند و زیر لب چیز هایی می گویند و حتی حرکاتی هم دارند و گاهی مواقع با هم حرف می زدند. وقتی کلاس تمام شد دانش آموزان با سرعت از کلاس خارج شدند، این امر باعث تعجب من شد. جلسه بعدي قبل تدریس تدریس یک ارزشیابی تشخیصی از دانش آموزان کلاس سوم به عمل آوردم نتیجه این آزمون به این صورت بود که از کل دانش آموزان این کلاس فقط … نفر نمره بالاتر از حد متوسط (بین 10 تا 15 ) گرفتند و نمره بقیه زیر حد متوسط بود. تدریس خود را شروع کردم در ادامه تدریس تلاش کردم آنها را به اظهارنظر و بحث و بحث و گفتگو ترغیب کنم و خود هم از آنها سوالاتی می پرسیدم و از این طریق آنها را به یادگیري درس علاقمند سازم. اما آنها تمایلی به شرکت در بحث از خود نشان نمی دادند و سوالاتی که می پرسیدیم جدایی غلط یا ناقصی می دادند و بعضی ها می گفتند ما نمی دانیم، متوجه نشدیم. البته در حین تدریس و جلسه بعد رفتارهاي از این دانش آموازنی سرزده از جمله: 1. در زمان تدریس توجهی به کلاس نداشتند، همیشه به دنبال بهانه اي بودند تا بخندند تا پرنده اي از پشت پنجره عبور کند یا شخصی از آن جا عبور کند تا به آن نگاه کنند و دیگران را متوجه آن کنند. یا اینکه صدایی از بیرون از کلاس بشنوند و آن را بهانه فرار از درس قرار دهند. 2. وقتی که درس اول تدریس شد براي آنها تکالیفی را مشخص کردم که باید انجام می دادند اما وقتی که در جلسه بعد وارد کلاس شدند جز همان سه نفر که تقریباً انجام داده بودند، بقیه بدون تغییر در رفتار آنها وارد کلاس شدند. وقتی علت را از آنها پرسیدم بهانه واهی آوردند و به دنبال توجیه کار خود بودند. 3. در حین تدریس مدام با یکدیگر حرف می زدند یا اگر یکی حرفی می زد به جاي معلم سعی می کردند که او را ساکت کنند تا از این طریق فرصتی براي فرار از درس پیدا کنند. 4. مشاهده می شد در کلاس درس مدام حرکت می کردند و احساس بی قرار ي می کردند یا نفس عمیق می کشیدند و با صداي بلند نفس را از دهان خارج می کردند یا خمیازه می کشیدند یا اجازه بیرون رفتن می خواستند، اگر یکی را اجازه می دادي بیرون از کلاس برود، بقیه هم چنین تقاضایی را داشتند. مشاهده چنین رفتارهاي غیرطبیعی دانش آموزان در کلاس باعث نگرانی من شد. و براي من ایجاد سوال شد که چرا دانش آموزان رفتار هایی دارند چنین براي بهبودي کار پرسشنامه اي را تهیه کردم در آن سوالاتی را در مورد علاقه آنها به درس و کلاس تعلیمات اجتماعی و معلم پرسیدم. در این نظرسنجی 68 درصد دانش آموزان علاقه اي به درس و کلاس و 65 درصد هم علاقه اي به معلم نداشتند. وقتی از فواید درس تعلیمات اجتماعی براي سرنوشت آنها در زندگی آینده سوال مطرح کردم، 72 درصد دانش آموزان درس تعلیمات اجتماعی را بی فایده دانستند و عنوان کردند که دانستن مطالبش تأثیري در پیشرفت شغلی آینده و زندگی آنها نداردودر ادامه وقتی که خواستم درس هاي ریاضی، علوم، تاریخ و جغرافیا از لحاظ تأثیر آنها بر زندگی شان رتبه بندي کنند 78 دانش آموزان رتبه شش را به تعلیمات اجتماعی دادند. حال سوالی که براي من مطرح است این است که چرا دانش آموزان به کلاس و درس علاقه اي نشان نمی دهند و از آن گریزان هستند؟ من به عنوان معلم چگونه می توانم علاقه دانش آموزان را به درس تعلیمات اجتماعی بهبود بخشم؟