منافع يك كشور ازناحيه تجارت در صورت ثابت بودن قيمت هاي جهاني
فرض كنيد كشور كوچكي درابتدا ازتجارت جهاني به دور بوده ودر وضعّيت نقطه P كه درآن هم توليد وهم مصرف مي كنند درتعادل باشد بعدازآن اين كشور قادر مي شود درقيمتهاي نسبي جهاني با خارج تجارت كند .اين اقدام مجموعه امكانات مصرفي اقتصاد راكه قبل از تجارت از طريق منحني امكانات توليد محدود مي گرديد گسترس ميدهد .
تعيين قيمت هاي جهاني
اكنون مورد رابطه مبادله متغير را مورد بررسي قرار مي دهيم كشورهاي كوچك بدون منابع طبيعي وپژه ممكت است قادر نباشد رابطه مبادله شان راتحت تأثير قراردهند اما حتي كشورهاي كوچكـي كـه بـخش عمـده اي از قلع قهوه ويا الـماس جـهان را تـوليد مي كنندچه بسا بتوانند اثر معني داري بر قيمت هاي نسبي خود داشته باشند البته كشورهاي بزرگي هم كه بخش عمدهاي از هركالا را وارد مي كنند مي توانند چنين نقشي در موردقيمتهاي نسبي ايفا كنند بنابراين براي بررسي موضوع ار نقطه نظر موقعيت منفعت ملي يك كشور بايد سئوال كنيم كه رابطه اي مبادله چگونه از طريق سياست بازرگاني ( يعني سياست وضع تعرفه اعطاي يارانه وغيره ) تحت تأثير قرار مي گيرد.