بشر در مسير تكامل براي مقابله و تسلط برآن به ابزارهاي قاطعي مجهز شده است كه هر يك براي بقاي او اهميت بسياري داشتهاند. زماني كه اين ويژگيها را بررسي مي كنيم، حياتي بودن بعضي از آنها عجيب به نظر ميرسد زيرا كه احساس ناشي از آنها چندان خوشايند نيست و با پيش فرض نه چندان صحيح ما كه « هر چه خوشايندتر است اهميت بيشتري در بقاي ما دارد» جور در نميآيد. احساسهايي چون درد بيماري و حتي ترس از جملة اين ويژگيهاي ناخوشايند اما بسيار حياتي ميباشند. و قطعاً در گونه ما كساني كه فاقد يكي از اين ويژگيها بودهاند، از بين رفتهاند.
همانطور كه گفته شد ترس، از اين ويژگيهاي حياتي است و بشر به كمك آن از خطرات زيانبار محيط اجتناب نموده بقاي خويش را حفظ نموده است.
« در سال 1872 داروين متوجه شد كه انسان و حيوانات، هيچان را با حالتهاي مختلف نشان ميدهند، به عقيدة او، اين حالت پديدهاي عالگمير ميباشد و در تمام فرهنگها يكسان است.» <!--[if !supportFootnotes]-->[1]<!--[endif]--> زماني كه فوبي را به عنوان يك ترس تعريف مي نماييم به آن اهميت بقايي ميبخشيم اما معتقديم اين ويژگي به انحراف كشيده شده است. زيرا در ادامة تعريف ميآوريم كه اين ترس، شديد، غير منطقي و غير طبيعي است و مانع از انجام فرآيندهاي حياتي ديگر در فرد ميشود، كه اين برخلاف جهت بقا ميباشد.
بنابراين شناخت و در نتيجه درمان فوبي كه يكي از شايعترين اختلالات اضطرابي است، با اهميت جلوه مينمايد.
<!--[if !supportFootnotes]-->
<!--[endif]-->