اصطلاحاتي كه براي شناخت خود بايد مورد توجه قرار گيرد عبارتند از:
1-حيات : عالي ترين محصولي كه كارگاه طبيعت توليد ميكند ، اين پديده با قطع نظر از ماهيت شگفت انگيزي كه دارد ، داراي مختصات عمومي و روشني است كه آن را از ساير اجزاء عالم طبيعت مشخص مينمايد. مانند احساس ، لذت و الم ، آماده نمودن محيط براي زيست توليد نسل ، مقاومت در مقابل عوامل مزاحم و .. همه جانداران در اين پديده مشترك ميباشند.
2-جان : مانند خمير مايه حيات براي جانداران است ، يا حيات در چهره احساس ملايم و ناملايم جان ناميده ميشود.
3-خود : عامل مديريت حيات است كه تنظيم روابط حيات را با محيط طبيعي و با ساير موجودات پيرامون خود بعهده ميگيرد.
4-من : از آنهنگام كه خود مورد آگاهي قرار ميگيرد و ميتواند از “جز خود” تفكيك شود. من و خود باعتبار ابعاد و كيفيات مختلف ، با توصيفات گوناگوني متنوع ميگردد ، مانند من اجتماعي ، من برتر ، من طبيعي ، من ايده آل، من مجازي و من حقيقي …
5-روان : اصطلاحي است براي آن حقيقت واحد دروني كه داراي فعاليتها و خواص و نمودهاي مخصوص ميباشد كه در علوم گوناگون رواني مورد بحث و تحقيق قرار ميگيرند.
بنظر ميرسد كه تفاوت چهره من و روان در وضع پويايي روان است كه عبارت است از تحرك دائمي و دگرگوني مستمر كه در من حكمفرما است. اگر اولين استعمال كنندگان اين اصطلاح باين معناي پويايي من توجه داشته و آن را روان اصطلاح كردهاند ، توجهي فوق العاده با ارزش داشتهاند. جلال الدين مولوي در توضيح انديشه و امعان كه بمعناي دقت در تفكر است ، چنين ميگويد:
چيست امعان ؟ چشمه را كردن روان چون ز تن وارست گويندش روان
6-روح : جنبه عالي روان كه وابستگي آن را به جهان مافوق طبيعت محسوس نشان ميدهد ، روح ناميده ميشود. البته دو اصطلاح روح و روان گاهي بطور مترادف بجاي يكديگر هم بكار برده ميشوند.
7-ذات : اصطلاحي است داراي معناي عمومي كه در مقابل جهان عيني بكار ميرود و اغلب مترادف با ماهيت است.a