از ميان اختلالات رواني شايد بتوان گفت كه افسردگي يكي از شايعترين اختلالات جوامع امروزي ميباشد كه انسانهاي زيادي از آن رنج ميبرند هر انساني ممكن است در دوره اي از زندگي خود آن را تجربه كند طوري كه امروزه آن را سرماخوردگي رواني مينامند . اختلالاتي كه اين بيماري در زندگي روزمره ايجاد ميكند بر كسي پوشيده نيست. گستره بيماري طوري ميباشد كه تمام حيطه هاي كاركردي شغلي ، خانوادگي و اجتماعي را مختل ميكند. تا اواسط قرن حاضر اطلاعات اندكي در رابطه با افسردگي در دسترس بود و تحقيقات محدودي در جهت شناسايي آن به عمل آمده بود و تبيين و توصيف آن همواره در چهارچوب پزشكي و مدل تكعاملي صورت ميگرفت. اما امروزه شاهد تغييراتي در نحوه نگرش به اين بيماري از لحاظ سبب شناسي ، سير شكل گيري و درمان آن هستيم نتيجه اين تغيرات دگرگونيهاي مختلفي بود كه عمدتاً در عرصه روان شناسي مرضي، روان شناسي تجربي و روان شناسي شناختي پديد آمد و به دنبال همين دگرگوني ها بود كه نظريه پردازان به بررسي ابعاد اين بيماري پرداختند و مكاتب مختلف و درمان هاي متعددي شكل گرفت . از بين اين مكاتب روانشناسي شايد بتوان گفت كه مكتب شناختي پيشرفت قابل ملاحظهاي را در سبب شناسي و درمان اختلالات خلقي داشته است اخيراً افسردگي به عنوان يك اختلال شناختي مطرح شده است همچنين برخي از نظريه پردازان اعتقاد دارند كه بهتر است علايم مرضي افسردگي را به حساب اسنادهاي علي كه درباره حوادث زندگي توسط بيماران افسرده ارائه ميشود، گذاشته شود. نظريه درماندگي آموخته شده يكي از نظريات نسبتاً جديدي است كه در اين زمينه به تحقيقات روان شناختي وسيعي ميدان داده است اين نظريه حوزه رفتاري ـ شناختي را به هم ربط ميدهد به عقيده سليگمن درماندگي آموخته شده در انسان ها ميتواند به صورت افسردگي تجربه شود و اين هنگامياست كه شخص بر اين باور باشد كه كنترلي بر مسير رويدادهاي زندگي ندارد. در همين راستا تحقيقات نشان داد كه انسان ها
در ارتباط با نتايج پاسخ هايشان داراي سبك اسنادي ميشوند و اين شيوه تبيين در پيشبينيهاي آنها از حوادث آتي موثر است . سليگمن و همكارانش اسنادها را در سه بعد بيروني ـ دروني، كلي ـ اختصاصي و پايدار ـ ناپايدار طبقه بندي كردند و معتقدند كه سبك اسناد چهار اصل دارد و فرض بر اين است كه براي وقوع افسردگي وجود هر چهار اصل لازم است، كه عبارتند از: