مسأله جايگاه دولت و نقش آن در اقصاد از زمان پيدايش دانش اقتصاد همواره مورد بحث اقتصاددانان و صاحبان انديشه در مكاتب گوناگون اقتصادي بوده است. مركانتليستها كه اقتدار كشور را در گرو دستيابي به طلا و نقره بيشتر مي دانستند از دخالت دولت در اقتصاد حمايت مي كردند . فيزيزكراتها و پس از آن كلاسيك ها بر اساس اعتقاد به دئيسم و نظم طبيعي و هماهنگي منافع فرد و جمع بر آزادي هاي فردي و عدم دخالت دولت در اقتصاد تأكيد داشتند پيامدهاي اين تفكر از جمله بي عدالتي هاي اقتصادي و اجتماعي به تدريج حركتهاي مخالفي را در مقابل خود شكل داده و افكار سوسياليسم با انديشه واگذاري تمام فعاليتهاي اقتصادي به بخش دولتي و تدبير اقتصاد بر اساس برنامه ريزي متمركز دولتي به شكل گسترده اي پديدار شد .
دولت در اقتصاد كينزي
كينز كه يكي از با نفوذترين چهره هاي علم اقتصاد در قرن بيستم مي باشد نظريات اقتصادي وي تأثير بزرگي بر پژوهش و آموزش علم اقتصاد از يك سو و بر سياست هاي اقتصادي دولت ها و نقش دولت ها در اقتصاد از سوي ديگر داشته است. كينز با تأكيد بر نارسايي هاي نظام بازار اين ادعا را مطرح مي سازد كه با دخالت دولت در ساز و كارهاي اقتصادي و هدايت مكانيسم بازار مي توان اين نارسايي ها را برطرف ساخت و نظام اقتصادي تعيين كنندة انديشه ها و عقايد بر زندگي مادي نظام اجتماعي و تصميم گيري حاكمان تأكيد مي ورزد .