به هر حال يكي از پيامدهاي صنعتي شدن ايجاد مناطق مسكوني وسيع و نسبتاً يكنواخت است كه ساكنان آنها كم و بيش از يك گروه سني هستند. در دوران گذشته يك طرح مسكن در هر مرحله بر چند صد خانواده اثر مي گذاشت اما در حال حاضر خطاهاي برنامه ريزي و اجرايي بر هزاران اخنواده در يك گروه اثر مي گذارد كه اين گروه غالباً به بزرگي شهرستاني كوچك است. مردم مشمول پيامدهاي توليد انبوه مسكن براساس برنامه ريزي دقيق فيزيكي شده اند. متداول ترين انتقادات مربوط به مسكن مدرن را ميتوان تحت دو عنوان خلاصه كرد:
1- مناطق مسكوني ممكن است به اندازه اي بزرگ و يك شكل باشند كه ساكنين در تنظيم مناسبات شخصي دچار اشكال شده و قادر به بسط “احساس تعلق” در اين مرحله نباشند.
ساختمان يك شكل، گروه هاي همگون مردم را مجتمع مي كند، زيرا همه چيز در يك زمان به انجام مي رسد و گروههاي سني و درآمدي مشخص همزمان با هم متحول ميشوند. منطقه مسكوني ممكن است هم از نظر زيبايي و هم از نظر انساني فاقد تنوع و چندگونگي باشد.
يك هنرمند سوئدي گفته است: زندگي در اين مستغلات مسكوني جديد مانند زيستن در يك جدول و داشتن احساسي شبيه يك كسر اعشاري است.