با توجه به تحولاتي كه در عرصه معماري در خصوصاً قرن اخير صورت گرفته است ابهامات از چگونگي ابراز احساسات مخاطبين، در دو زمان اوايل و اواخر قرن، در بين عموم مشاهده مي شود.
نگاههاي اوليه از غني و ثبات شگردهاي بوجود آمده در بنيان معماري اصيل و مردمي بسوي بنيادي ديگر كه ريشه در تفكري نو و پشت پا زدن به آنچه كه مدت زيادي را طي كرده و به مرور زمان پخته و غني شده است، دارد، مشوق و محرك عاملين آن بوده است. بگونه اي كه در بوجود آمدن سبكهاي جديد تسريع شده است.
بي شك تفكر نويني به اين هدف نمي توانست باشد كه نظام ريشه دار سابق را به كناري بزند و خودي از خود نشان بدهد بلكه حل نيازهاي عمومي بخاطر عوامل زيادي از جمله ازدياد جمعيت و اشتغال متنوع با درآمد بالا كه مهاجرت را از قراء در پي داشته و اينكه كمبود فضا و موجود بودن مصالح محكمه و قابل اعتماد و ... مي توانست اين مهم را موجب شود.