سيماي رودكي از زبان اشعارش
در پايان روزگار دراز عمر ، تصويري كه رودكي از سيماي خويش در طي يك قصيدة
زيبا ترسيم مي كند . اين استاد شاعران كهن را پيرمردي نشان مي دهد خسته و فرسوده ،
با دندانهاي فروريخته موهايي از غبار ايام
سفيد و بالايي از فشار بار زن و فرزند خم گشته ، كه از ناداري و ناتواني چاره يي ندارد جز آنكه عصا و انبان بردارد و
شايد در كوي و برزن مثل گدايان دوره گرد در
يوزه كند .
به اين صورت فرسودة خفيف فرتوت ، دقيقي شاعر دوچشم تيره را هم كه فروغ خويش
را از دست داده است و يا خود از فروغ بي بهره بوده است مي افزايد و اين مجموعة
ناخوشايند درد انگيز تصوير شاعري را نشان مي دهد كه روزگاري دردبار بخارا به شعر و
آواز خويش ، و با مربوط و جنگ خوش ساز خويش ، دلهاي نازنينشان و گردنكشان را بدام
مي آورده است .
آيا رودكي كور مادرزاد بوده است ؟
از
گوشه ها و كنايه هايي كه شاعران نزديك به روزگار او مثل دقيقي ، ابوذر اعتز جوجاني
، ناصر خسرو در باب اين استاد شاعران آورده اند ، پيداست كه او را شاعري نابينا مي
شناختند . گفت و شنودي هم كه يك جا بين ابوحيان توحيدي و ابوعلي مسكويه رفته است
اين نكته را تأييد مي كند . چنانكه عوضي نيز آشكارا مي گويد كه وي « اكهه بود » و
« چشم ظاهر بسته داشت » . اما از سخن خود او آنچه هست ـ بر نمي آيد كه ةمه عمر
شاعر يا حتي هيچ روز از عمر او در آن تاريكيهاي
بي پايان دنياي كوران گذشته باشد . نه فقط ادعاي «ديدن» در بعضي اشعار او
هست بلكه تشبيحات حسي نيز در سخنان او كم نيست . خاصه دنياي رنگ كه بر كوران
مادرزاد فروبسته است