در اسلام، مراد از آزادي، آزادي دروني است؛ اما بدون تحقق آزادي بيروني، رسيدن به آزادي دروني ناممكن است. اسلام صرفا پذيراي آزادي تفكر است و آزادي عقيده را نفي ميكند. پذيرش آزادي انديشه و آزادي بيان بر اين نكته مبتني است كه بايد ميان دين و انديشه ديني با آنچه «حقايق نهايي عالم هستي» ناميده ميشود، فرق بگذاريم و معتقد باشيم كه تصور خاصي از خداوند لازم نيست. اظهارنظر در باب سياست و حكومت نيز، از آنجا كه اسلام هيچشكل خاصي از حكومت و نظام سياسي را مطرح نكرده است، كاملاً آزاد است.
از لحاظ تاريخي، در جوامع اسلامي، آزادي بيشتر داراي مفهوم حقوقي است و در برابر واژه «عبد» به كار ميرود. در سنت انديشه سياسي اسلام، عدالت نقطه مقابل استبداد، و بردگي نقطه مقابل آزادي است. از سوي ديگر، آزادي در انديشه اسلامي بيشتر جنبه دروني پيدا ميكند و به معناي رهايي از بندگي نفس است