فرمت فایل: word
تعداد صفحات: 90
دراكر[1](1993) اندیشمند معروف مدیریت میگوید: ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانشی هستیم که در آن منابع اقتصادی اصلی دیگر سرمایه بیشتر، منابع طبیعی و نیروی کار بیشتر و ... . نیست و منابع اقتصادی اصلی دانش خواهد بود. قرن 21، قرن اقتصاد دانشی است. قبل از اقتصاد دانشی، اقتصاد صنعتی حاکم بوده است. در این اقتصاد عوامل تولید ثروت اقتصادی، یکسری داراییهای فیزیکی و مشهود مانند زمین، نیروی کار و پول و ماشینآلات و ... . بوده است و از ترکیب این عوامل اقتصادی، ثروت تولید میشد. در این اقتصاد، استفاده از دانش، به عنوان یک عامل تولید، نقش کمی داشته است اما در اقتصاددانشی، دانش یا سرمایه فکری[2] به عنوان یک عامل تولید ثروت در مقایسه با سایر داراییهای مشهود و فیزیکی، ارجحیت بیشتری پیدا میکند (Bontis, 1998). در این اقتصاد، داراییهای فکری و بخصوص سرمایههای انسانی جزو مهمترین داراییهای سازمانی محسوب میشود و موفقیت بالقوه سازمانها ریشه در قابلیتهای فکری آنها دارد تا داراییهای مشهود آنها (Flamholtz et al., 2002) . با رشد اقتصاد دانشی یا اقتصاد مبتنی بر دانش بطور قابل ملاحظهای شاهد این موضوع هستیم که دارایی های نامشهود[3] شرکتها عامل مهمی در حفظ و تحقق مزیت رقابتی پایدار آنها میشوند در مقایسه با سایر دارایی های مشهود. (Tayles et al., 2002)
گلدفينگر[4](1994)، اقتصاد دانشی را از سه بعد بررسی میکند :
1- بعد اول : تقاضایی برای مصنوعات نامشهود وجود دارد. (خدمات)
2- بعد دوم : داراییهای نامشهود بر عوامل تولید مسلط میشوند یعنی بیشتر عوامل تولید، از داراییهای نامشهود هستند و به عبارت دیگر یعنی داراییهای نامشهود در بین عوامل تولید، نقش بارزتری و بیشتری را ایفا میکند.
3- بعد سوم : قوانین جدیدی برای سازمان تجاری، رقابت، ارزشگذاری ظهور میکند.
در نتیجه محیط کسب و کار بطور شگفتانگیزی تغییر میکند. در کسب و کارها و اقتصاد قرن 21، بر روی اطلاعات، فناوري اطلاعات ، تجارت الکترونیک، نرمافزارها و مارکها و حق اختراعها[5]، و تحقیقات و نوآوریها و www و .. . سرمایهگذاری میشود که همگی جزیی از داراییهای نامشهود و سرمایههای فکری و دانشی هستند تا جزو داراییهای مشهود (Seetharaman et al., 2002).
بي شك این داراییهای نامشهود دارای ارزش هستند چون وقتی شرکتها (کسب و کارها) فروخته میشوند و بخشی از ارزش آنها بصورت سرقفلی [1]نامگذاری و برچسب میخورد. بر طبق نظر هوريب[2]، سرقفلی تفاوت بین ارزش واقعی (بازاری) شرکت و ارزش دفتری آن است (Bontis et al., 2000. )تا قبل از سال 1980، مهمترین عامل تعیین کننده برای درک مزیت رقابتی شرکتها، ساختار صنعت و بطور کلی محیط تجاری بوده است و شرکتها بیشتر توجه خود را به محیط سازمانی خود مبذول میداشتند تا به درون سازمان. در این روزگار، نقش مدیریت پیدا کردن راهها و روشهایی بود که کالاها و بازارها با هم ترکیب کنند و سازمانها بیشتر بر روی منابع محیطی که عمدتاً مشهود بوده است متکی بودهاند. اما بعد از سال 1980، عامل تعیین کنندهای دیگر مطرح شد و آن هم نحوه استفاده از منابعی بود که غیر قابل تقلید و غیر قابل انتقال و نادر و بادوام بودند و برای مشتریان ایجاد ارزش میکرد و مزیت رقابتی سازمانها در گرو این منابع بود این منابع و داراییهاي عمدتاً نامشهود بویژه انسانی بودند و این منابع در داخل سازمانها قرار داشتند. این امر باعث شد که سازمانها توجه خود را به درون سازمانها و سرمایههای فکری خود جلب، کنند تا به محیط سازمان خود. در این جا تمرکز سازمانها روی منابعی و جنبههای داخلی از شرکتها بودند که در محیط یافت نمیشد. این منابع با نامهای مختلفی همچون حافظه سازمانی، منابع نامشهود، دارایی های استراتژیک، قابلیتهای اصلی[3]، شایستگیهای اصلی[4] و دارایی های غیر قابل مشاهده و دارایی های دانشی و ... . مطرح شد. با تمرکز بیشتر سازمانها روی تعریف این منابع این موضوع آشکار شد که این دارایی ها، بیشتر مبتنی بر دانش و اطلاعات هستند و میتوانند شامل هر چیزی از قبیل وفاداری مشتری گرفته تا مهارتهای تکنولوژیکی یا سر قفلی داخلی باشند و باید این نکته را خاطرنشان سازیم که این منابع و داراییهاي نامشهود دارای اثر مهمی بر فرایندهای نوآوری سازمانی هستند (Sanchez et al., 2000). همچنین باید این مطلب را اضافه کرد که با ورود به اقتصاد دانشی، بیشتر سینرژیهای بین سازمانی از نوع سینرژیهای دانشی هستند لذا شرکتها لازم دارند تا ماهیت این نوع سینرژیها را در هنگام ادغام، اکتسابهای سازمانی خود درک کنند و اقدامات مناسب را در زمینه اندازهگیری این نوع داراییهای نامشهود انجام دهند تحقیقات نشان داده است که دلیل اکثر شکست ادغام و اکتسابها به دلیل نادیده گرفتن نقش داراییهای نامشهود بوده است (Gupta et al., 2001).در پایان باید گفت که شرکتها نه تنها نیاز دارند تا داراییهاي نامشهود خود را شناسایی، اندازهگیری و مدیریت کنند بلکه باید همواره سعی کنند تا این داراییهای نامشهود را بطور مستمر ارتقا و بهبود بخشند. سازمانهایی که نتوانند داراییهاي دانشی خود رابطور مستمر ارتقا دهند بقا خود را با خطر از دست دادن وفنای خود، مبادله خواهند کرد (Bontis, 1998).
[1]-Goodwill
[2]-Horibe
[3]-Core capabilities
[4]-Core compentecies
[1]-Ducker
[2]- Intellectual capital
[3]- Intangible assets
[4]-Goldfinger
[5]- Patents
فهرست مطالب
سرمايه فكري
اقتصاد دانشی
جايگاه سرمايه فكري در میان جنبشهای مختلف
تعاریف مختلف سرمایه فکری
انواع طبقهبندیها اجزاء سرمايه فكري
چرا یک چنين تغییر و گذاری[1]به سمت و به سوی داراییهاي نامشهود وجود دارد؟
منافع و مزایای اندازهگیری سرمايه فكري
حسابداری منابع انسانی
بررسی نقش حسابداری منابع انسانی در اقتصاد دانشی
ارزش افزوده اقتصادی
کارت امتیازی متوازن
سرمايه فكري
مدل تكنولوژي بروكر
مدل مدیریت استراتژیک شایستگی
ناظر داراييهاي نامشهود
گزارشدهي سرمايه فكري
مفروضات زیربنایی مدل گزارشدهی سرمايه فكري
محتوای گزارشدهی سرمايه فكري
مدیریت سرمايه فكري
فرق بین سرمايه فكري با مدیریت دانش و مدیریت نامشهودها
فرق بین مدیریت نامشهودها و مدیریت دانش
تمایز مدیریت دانش و سرمايه فكري
اثربخشی مدیریت سرمايه فكري
انواع دیدها نسبت به دانش
ارائه مدلي برای مدیریت دارائیها نامشهودتوسط سانچزو همکارانش(2000)
بهره وری
تعريف و مفهوم بهرهوري
روشهاي سنجش بهرهوري
روش تابع توليد
روش داده-ستانده
روش شاخص
عوامل مؤثر بر رشد بهرهوري کل عوامل توليدي
سرمايه انساني
ذخيره دانش
سرمايه اجتماعي
پیشینه تحقیق
منابع
مدیریت