عنوان:
فرمت فایل: word
تعداد صفحات: 55
عدالت و اجراي آن يکي از نیازهای اساسي و فطري انسان است که همواره در طول تاريخ وجود آن بستري مناسب جهت توسعه جوامع انساني فراهم کرده است. نظريات مربوط به عدالت بهموازات گسترش و پيشرفت جامعه بشري تکاملیافته و دامنه آن از نظريات اديان و فلاسفه به تحقيقات تجربي کشيده شده است. پس از انقلاب صنعتي و مکانيزه شدن جوامع بشري، سازمانها چنان بر زندگي بشر سيطره افکندهاند که هر انسان از لحظه تولد تا مرگ مستقیماً وابسته به آنهاست و امروزه زندگي بدون وجود سازمانها قابلتصور نيست، بنابراين اجراي عدالت در جامعه منوط به وجود عدالت در سازمانهاست. اولين تحقيقات پيرامون عدالت در سازمانها به اوايل دهه1960 برمیگردد. پس از سال 1990 فصل جديدي از مطالعات تجربي پيرامون عدالت سازماني آغاز ميشود که ماحصل آن شناخت سه نوع عدالت يعني عدالت توزيعي، عدالت رويهاي و عدالت تعاملي در سازمانهاست.
اولين تعاريف درباره عدالت به سقراط، افلاطون و ارسطو منسوب است. يکي از مهمترین پرسشهاي سقراط در مورد سرشت عدالت بود. بعد از سقراط، شاگردش افلاطون در کتاب جمهوري - مهمترین اثر خود- بحثي را عدالت ناميد که نخستين و قديميترين بحث تفصيلي درباره عدالت در فلسفه سياسي قديم است (مرامي، 1378).
افلاطون در کتاب جمهوريت در پي اين پرسش بود که چرا مرد با فضيلتي مانند سقراط حکيم در جامعه آن روز يونان محکوم به مرگ شد، انگيزه او تحليل و تبيين عدالت در جامعه آتن بود و اينکه مفهوم عدالت چيست (کاظمي 1379). به نظر افلاطون عدالت وقتي حاصل ميشود که در دولت هر کسي به کاري که شايسته آن است بپردازد، به همین شکل، انسان عادل نيز انساني است که اجزاي سه گانه روح او (غضب، شهوت و عقل) تحت فرمانروايي عقل، هماهنگ باشند (اخوان کاظمي، 1386).
ازنظر ارسطو - شاگرد افلاطون - نيز عدالت، داشتن رفتاري برابر با افراد برابر است (مرامي، 1378). ارسطو معتقد بود که تودههاي مردم به اين دليل انقلاب ميکنند که با آنان با بيعدالتي رفتار ميشود (کاظمي، 1379). از ديدگاه توماس آکويناس عدالت واقعي زماني است که حاکم به هر کس مطابق شأن و شايستگي او امتياز بدهد (کاظمي، 1380). از ديد نظريه ليبرال عدالت به اين معني است که دولت نبايد با شهروندان با تبعيض رفتار کند مگر درصورتیکه در زمينهاي موردنظر ميان خود آنها تفاوتهايي وجود داشته باشد. در برداشت ليبرال از عدالت عمده توجه معطوف به توزيع عادلانه قدرت در جامعه است (مرامي، 1378). عدالت در مفهوم راديکال آن در شعار و فرمول معروف مارکس «از هرکس بهاندازه توانش و به هر کس بهاندازه نيازش» خلاصه ميشود. مرکز ثقل عدالت در اين مفهوم، توزيع عادلانه ثروت است (مرامي، 1378). در تمامي انديشههاي سياسي اسلام، مبنا و زيربناي تمامي اصول نيز عدالت است. آيات الهي اشاره دارند که پيامبران را با مشعلهاي هدايت فرستاديم و به آنها کتاب و ميزان داديم تا عدالت را بر پا دارند (اخوان کاظمي، 1386). بعثت پيامبران و تشريع اديان بهمنظور تحقق قسط و عدل با مفهوم وسيع کلمه در نظام حيات انسان بوده است تا آنجا که از رسول خدا (ص) نقلشده است: «کشور با کفر ميماند اما باظلم ماندني نيست» (اخوان کاظمي، 1386).
فهرست مطالب
مبانی نظری عدالت سازمانی
مفهوم و تعاریف عدالت
اهمیت و ضرورت عدالت در سازمان
تعاریف عدالت سازمانی
نظریههای عدالت سازمانی
اصول کلی عدالت سازمانی
ابعاد عدالت سازمانی
عدالت توزیعی
عدالت رویهای
عدالت مراودهای (تعاملی)
ابعاد عدالت سازمانی از منظر گرینبرگ
طبقهبندی عدالت سازمانی از منظر گرینبرگ
مبانی نظری سقف شیشهای
مفهوم سقف شیشهای
تعاریف سقف شیشهای
مدلهای مرتبط با ایجاد سقف شیشهای
فرهنگ سازمانی مردسالار
تفاوتهای سبک مديريت مردان و زنان
موانع و مشکلات ارتقاء زنان در مسئولیتهای مديريتي
موانع فردي و خانوادگي
موانع انساني
موانع اجتماعي و فرهنگي
علل ایجاد سقف شیشهای
تأثیر سبک رهبری بر جایگاه زنان در سازمانها
سطوح سقف شیشهای
ابعاد سقف شیشهای
فاکتورهای مهم برای جاوانه ساختن سقف شیشهای
فقدان رهبری جدی و بیباک در سطوح عالی
محیط کار
تجربه کاری
تعهدات خانوادگی
جامعهپذیری
تحصیلات
عوامل برطرفکننده سقف شیشهای
مروری بر تحقیقات انجامشده
تحقیقات انجامشده در داخل کشور
تحقیقات انجامشده در خارج کشور
منابع و مأخذ
مدیریت