(فصل دوم تحقیق)
مشخصات این متغیر:
منابع: دارد
پژوهش های داخلی و خارجی: دارد
کاربرد این مطلب: منبعی برای فصل دوم پایان نامه، استفاده در بیان مسئله و پیشینه تحقیق و پروپوزال، استفاده در مقاله علمی پژوهشی، استفاده در تحقیق و پژوهش ها، استفاده آموزشی و مطالعه آزاد، آشنایی با اصول روش تحقیق دانشگاهی
نوع فایل:wordوقابل ویرایش
مقدمه ای بر شناخت افسردگی
افسردگی به سه طریق عمده می تواند بصورت مستمر ظاهر گردد .
1)بیمار ممكن است بیشتر از علائم جسمانی افسردگی ، شكایت كندتا علائم روانی آن
2)افسردگی ، می تواند تحمل شخص را برای یك بیماری جسمی كاهش دهد .
3)افسردگی ، می تواند به تغییر رفتاری منجر شود كه باعث ظاهر شدن بیماری جسمی گردد . (ودرال سال 1363 )
دو مشخصه اساسی افسردگی ، نامیدی و غمگینی است . شخص ركود وحشتناكی احساس می كند و نمی تواند تصمیم بگیرد ویا فعالیتی را شروع كند یا به چیزی علاقمند شود . شخص افسرده در حالت بی كفایتی و بی ارزشی غوطه ور
می شود . گاهی نیز گریه می كند و به فكر خودكشی می افتد . افسردگی ،گاه بااضطراب همراه است ، كه در این صورت افسردگی تحریكاتی نامیده می شود . شخص احساس خستگی می كند . به زندگی بی علاقه می شود ، اما در عین حال تنش و بی قراری دارد و نمی تواند آرام بگیرد .
مشاهده بین المللی ، نشان می دهد كه افسردگی یك قطبی در زنها دو برابر شایعتر از مردها است . علل این تفاوت ممكن است ، استرس های متفاوت ، زایمان ، درماندگی آموخته شده و آثار هورمون نهفته شده باشد . (سعید شاملو ، س 1364 )
مرورری بر تاریخچه افسردگی
امروزه دانش روانپزشكی ، انسان را بعنوان یك واحد زیستی – روان اجتماعی كه همواره در جریان نوعی سازگاری پویاست می نگرد . بعبارتی انسان را سیستم بیولوژیك می داند و همواره بطور پویا در حال سازگاری و تحول و تكامل
است .(معنوی-عزالدین ، س1356)
افسردگی نه تنها در بسیاری از پژوهش ها شایع ترین اختلال روانی گزارش شده، بلكه شاید از قدیمی ترین نشانه های روانی است كه در متون پزشكی به آن پرداختهاند .
حدود 450 سال قبل از میلاد ، بقراط اصطلاح مانی و ملانكولی را برای تعریف اختلالات روانی بكار برد و در حدود 100 سال قبل از میلاد ، كورنیلوس سلسوس افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود .
این اصطلاح را پزشكان دیگر از جمله ارسطو (120تا180سال یعد از میلاد ) و نیز الكساندر ترا از در قرن ششم نیز بكار بردند . حدود 50 سال قبل از میلاد ، در فرهنگ اسكیباوس نظریات علمی و دقیقی را ارائه كرد و فرق میان حالات افسردگی مزمن و تحریكی را بیان نمود . (شاملو ، سعید ، س 1364)
ارستیاوس 20 تا 30 سال قبل از میلاد ، اولین كسی بود ، كه معتقد شد مانیا و ملانكولیا دو حالت یك بیماری هستند و در حقیقت اولین شناختی راجع به ماهیت آنچه را كه ، در جنون مانیك – دپرسیو و بیماری های عاطفی دو قطبی می نامند ارائه كرد . (شاملو ، سعید ، شال 1364 )
در قرون وسطی نیز ، طبابت در ممالك اسلامی رونق داشته و رازی و ابن سینا و پزشك یهودی مسیونیو ملانكولی را كه بیماری مشخصی تلقی می نمودند . ملانكولی را هنرمندان بزرگ زمان نیز مجسم كرده اند . در سال 1686 ، بونت ، نوعی بیماری روانی را توصیف نمود و آنرا (memiaca melencholicas) نامید .
در سال 1854 ، ژول فالره حالتی را توصیف نمود ، آنرا جنون ادواری نامید . چنین بیمارانی متناوباً با حالاتی خلقی مانی و افسردگی راتجربه می كنند . تقریباً در همان زمان یك روانپزشك فرانسوی دیگر بنام ژول یاژزه (جنون دوشكلی ) را شرح داد و آن بیمار دچار افسردگی عمیق می شود كه به حالت بهت افتاده و بالاخره از آن بهبود می یابد .
علوم انسانی